معنی رمیدن

رمیدن
معادل ابجد

رمیدن در معادل ابجد

رمیدن
  • 304
حل جدول

رمیدن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

رمیدن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • دورشدن، رمش، رم کردن، فرار کردن، گریختن، گریزان‌شدن، استیحاش، ترسیدن، وحشت کردن، احتراز کردن، دوری‌گزیدن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

رمیدن در فرهنگ معین

  • ترسیدن و گریختن، نفرت داشتن. [خوانش: (رَ دَ) (مص ل.)]
لغت نامه دهخدا

رمیدن در لغت نامه دهخدا

  • رمیدن. [رَ دَ] (مص) نفرت گرفتن. (آنندراج). احتراز نمودن بواسطه ٔ نفرت و کراهت. (ناظم الاطباء). شمیدن. (برهان). انحیاش. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). استنفار. (از منتهی الارب). نفار. نفور. (تاج المصادر بیهقی):
    رمیدنداز آن پهلو نامور
    دلاور بیامد بنزدیک در.
    فردوسی.
    رمیدند از او رزمسازان چین
    شده خیره سالار توران زمین.
    فردوسی.
    به خوردن چو کردند سویش بسیچ
    رمیدند از وی نخوردند هیچ.
    فردوسی.
    پرخاش مکن سخن بیاموز
    از من چه رمی چو خر ز قسور. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

رمیدن در فرهنگ عمید

  • رم‌ کردن، ترسیدن و گریختن: نتابد سگ صید روی از پلنگ / ز روبه رمد شیر نادیده‌جنگ (سعدی۱: ۷۵)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

رمیدن در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

رمیدن در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

رمیدن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (مصدر) (رمید رمد خواهد رمید برم رمنده رمان رمیده رمش) ترسیدن و گریختن رم کردن، احتراز کردت بسبب نفرت و کراهت. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

رمیدن در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید