معنی رمادی

رمادی
معادل ابجد

رمادی در معادل ابجد

رمادی
  • 255
حل جدول

رمادی در حل جدول

  • آرش جواهری (چشمه)
  • اثری از آرش جواهری
لغت نامه دهخدا

رمادی در لغت نامه دهخدا

  • رمادی. [رَ] (ص نسبی) منسوب به رماد و رماده. خاکستری. تیره. خاکسترگون. خاکستررنگ. رجوع به «گرگ دیزه » شود. || دارویی است مخصوص چشم از ترکیبهای قدیم که سازنده ٔ آن معلوم نیست. اشک چشم و رطوبتهای غریبه را خشک می کند و موجب قوت باصره و معالج درد چشم اطفال است. (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی). || منسوب است به رماده فلسطین و یمن. رجوع به رماده شود. توضیح بیشتر ...
  • رمادی. [رَ] (اِخ) رجوع به ابوجعفر رمادی در همین لغت نامه و الانساب سمعانی شود. توضیح بیشتر ...
  • رمادی. [رَ] (اِخ) یوسف بن هارون الکندی، مکنی به ابوعمر. ترجمه ٔ حال او را حافظ ابوعبداﷲ الحمیدی در کتاب «جذوه المقتبس » آورده و چنین نویسد: «گویا یکی از اجداد وی از مردمان «رماده» (موضعی در مغرب) بوده است. و او شاعری است بسیارشعر و سریعالقول و به جهت اشتغال در فنون نظم آثارش بین خاص و عام اشتهار و رواج کامل دارد و حتی بعضی از بزرگان ادب درباره ٔ وی گفته اند که: شعر به کنده آغاز شد و به کنده ختم گردید و مراد آنها امروءالقیس و متنبی و یوسف بن هارون است. توضیح بیشتر ...
  • رمادی. [رَ] (اِخ) شهری است در عراق و مرکز استان دیلم است و در نزدیکی فرات بین عراق و سوریه قرار دارد. (از اعلام المنجد). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

رمادی در فرهنگ عمید

  • آنچه به ‌رنگ خاکستر است، خاکستری، خاکسترگون،
عربی به فارسی

رمادی در عربی به فارسی

  • خاکستری , دارای رنگ خاکستری , شبیه خاکستر , مربوط به چوب درخت زبان گنجشک , کبود , سفید (درمورد موی سرو غیره) , سفید شونده , روبه سفیدی رونده , باستانی , کهنه , پیر , نا امید , بد بخت , بیرنگ. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

رمادی در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید