معنی رقیبان

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

رقیبان راز

راز پاسان زبانزد سوفیانه


رقباء

رقیبان، نگهبانان


رقبا

(اسم) جمع رقیب همچشمان رقیبان.


حرفا

(صفت اسم) جمع حریف همکاران رقیبان.


حرفا ء

(تک: حریف) هماوردان (صفت اسم) جمع حریف همکاران رقیبان.


رقبا ء

(تک: رقیب) همال ها همکوشان (اسم) جمع رقیب همچشمان رقیبان.

واژه پیشنهادی

رقیبان کریم خان زند

احمد خان ابدالی، آزاد خان افغان، ابوالفتح خان و علیمردان خان


اثری از ریچارد برینسلی شرایدن نمایشنامه نویس و سیاستمدار ایرلندی الاصل انگلیسی

رقیبان

لغت نامه دهخدا

اکفا

اکفا. [اَ ک ِف ْ فا] (از ع، اِ) رقیبان. (ناظم الاطباء). ج ِ کاف ّ. منعکنندگان. (از آنندراج).


دین گذار

دین گذار. [گ ُ] (نف مرکب) که دین را فروگذارد. که دین را رها کند:
با چو تو دنیاطلب دین گذار
بانگ برآورده رقیبان بار.
نظامی.


رستگار کردن

رستگار کردن. [رَ ت َ / رَ ک َ دَ] (مص مرکب) آزاد ساختن. آزادی بخشیدن. رها کردن. رهایی دادن. خلاص کردن:
بفرمود شه تا رقیبان بار
کنند آن فروبسته را رستگار.
نظامی.


رقبا

رقبا. [رُ ق َ] (ع اِ) صورت مخفف رقباء. رقیبان. (ناظم الاطباء).صورت مخفف رقباء که ج ِ رقیب به معنی نگهبان و موکل است. (از غیاث اللغات). رجوع به رقیب و رقباء شود.


انجم شناس

انجم شناس. [اَ ج ُ ش ِ] (نف مرکب) کنایه از منجم و رصد بند. (آنندراج):
رقیبان لشکر به آیین پاس
نگهبان تر از مرد انجم شناس.
نظامی (از آنندراج).
|| در فرهنگ اسکندرنامه نوشته که انجم شناس نیز مراد از پاسبان است. (آنندراج).

فرهنگ عمید

رقیب

آن‌که می‌خواهد از کسی پیشی گیرد، آن‌که با کسی رقابت می‌کند،
[جمع: رقیبان] هریک از دو نفری که به یک نفر عشق می‌روزند،
[قدیمی] نگهبان، پاسبان، محافظ،

معادل ابجد

رقیبان

363

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری