معنی رفتار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
روش، طرز حرکت، سلوک. [خوانش: (رَ) (اِمص.)]
فرهنگ عمید
واکنشهای انسان یا حیوان به محرکهای خارجی، طرز عمل،
[قدیمی] رفتن،
[قدیمی] خرامیدن، با ناز راه رفتن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اقدام، حرکت، سلوک، سیره، صفت، عمل، فعل، کردار، کنش، روش، سبک، سلوک، روال، سیر، طریقه، مشی، هنجار
فارسی به انگلیسی
Act, Actions, Behavior, Behaviour, Comportment, Conduct, Dealing, Demeanor, Deportment, Manner, Treatment, Way
فارسی به ترکی
davranış, tavır
فارسی به عربی
اسلوب، بادره، تصرف، سلوک، صله، ماثره، معالجه
فرهنگ فارسی هوشیار
سلوک، معامله، خوش رفتاری کردن
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
سلوک
معادل ابجد
881