معنی رزی

رزی
معادل ابجد

رزی در معادل ابجد

رزی
  • 217
حل جدول

رزی در حل جدول

لغت نامه دهخدا

رزی در لغت نامه دهخدا

  • رزی. [رَزْی ْ] (ع مص) قبول کردن احسان: رزی فلاناً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). پذیرفتن نیکی کسی را. (از اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • رزی. [رُزْ زی ی] (ع ص نسبی) برنج فروش. (ناظم الاطباء). منسوب است به رُزّ. (از لباب الانساب). توضیح بیشتر ...
  • رزی. [رُزْ زی ی] (اِخ) ابوجعفر محمدبن عبداﷲ رزی شیخ مسلم بن حجاج باوی ازدی نیز نامیده شده است که مراد یک تن است. رزی از اسماعیل بن علیه و معتمربن سلیمان و جز وی حدیث شنید. عباس دوری و جز وی از او روایت دارند. (از لباب الانساب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

رزی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • در ترکیب آید به معنی رزیدن رنگرزی.
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه