معنی رجو

لغت نامه دهخدا

رجو

رجو. [رُ ج ُوو] (ع مص) رَجْو. امید داشتن و مأیوس نگشتن. (ناظم الاطباء). رجوع به رَجْو و رَجا و رَجاء و رجاه و مرجاه شود. || ترسیدن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به رَجْو و رَجاء و رجاءه و رجاوه شود.

رجو. [رَج ْوْ] (ع مص) رجاء. امید. (منتهی الارب) (آنندراج). امید داشتن. مأیوس نگشتن. (ناظم الاطباء). امید داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به رُجُوّ و رجاو رجاء و رجاوه و رجاه و مرجاه شود. || ترسیدن، قوله تعالی: ما لکم لاترجون ﷲ وقاراً. (قرآن 13/71)، ای لاتخافون عظمهاﷲ. (از ناظم الاطباء). ترسیدن. (تاج المصادر بیهقی). ترسیدن. یقال: «لقیت هولاً ما رجوته ». (از اقرب الموارد). و رجوع به رَجاء و رُجُوّ و رجاوه و رجاءه و رجاه و مرجاه شود.


رجاة

رجاه. [رَ] (ع مص) مصدر بمعنی رجو. (از ناظم الاطباء). امیدوار بودن. || ترسیدن. (از اقرب الموارد). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.


رجاءة

رجاءه. [رَ ءَ] (ع مص) مصدر بمعنی رجو. (ناظم الاطباء). امید داشتن. || ترسیدن. (از اقرب الموارد). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.


رجاوة

رجاوه. [رَ وَ] (ع مص) مصدر به معنی رجو. (ناظم الاطباء). امید داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادربیهقی) (از اقرب الموارد). || ترسیدن. (از اقرب الموارد). و رجوع به رجا و رجاء و رجو شود.

رجاوه. [رَ وَ] (ع اِ) امید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). امید. ضد یأس. (آنندراج). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.


اسماعیل

اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابن مسلم. محدث است. رجو ع به المصاحف ص 101 و 193 شود.


رجاء

رجاء. [رَ] (ع مص) رجو. مصدر بمعنی رجو. (ناظم الاطباء). امیدوار بودن. (از اقرب الموارد). امید داشتن. (غیاث اللغات) (منتخب اللغات) (صراح اللغه) (آنندراج). ارتجاء. (مصادراللغه زوزنی). || ترسیدن. (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) (از صراح اللغه). ترسیدن، و منه قوله تعالی: ما لکم لاترجون ﷲ وقاراً؛ ای لاتخافون عظمه اﷲ. (آنندراج) (از اقرب الموارد).

حل جدول

رجو

امیدواری


رجا، رجو

امیدواری


رجا ، رجو

امیدواری


امیدواری

رجو

رجا، رجو

فرهنگ فارسی هوشیار

رجو

امید داشتن

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

رجو

209

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری