معنی رثا

لغت نامه دهخدا

رثا

رثا.[رِ] (ع مص) مصدر بمعانی رَثْی. (منتهی الارب). گریستن بر مرده. (از ناظم الاطباء). گریه کردن بمرده. گریه کردن بمرده با نام بردن نیکوییهای او. (از اقرب الموارد). برای مرده زبان گرفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). || ستایش مرده در شعر. (از ناظم الاطباء). مرده را بصفات نیک او ستودن. مرثیت. مرده ستایی. (یادداشت مرحوم دهخدا). || رحم کردن و مهربانی نمودن بر کسی. (ناظم الاطباء). رثایه. مرثاه. مرثیه. (اقرب الموارد). و رجوع به مصادر مذکور شود.

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

رثا

سوگ، مرثیه، مرثیه‌خوانی، مرثیه‌سرایی، نوحه، نوحه‌گری

فرهنگ عمید

رثا

شعر گفتن دربارۀ مرگ کسی با اظهار دلسوزی،
[قدیمی] گریستن بر مرده و برشمردن نیکویی‌های او،

فرهنگ فارسی هوشیار

رثا

‎ (مصدر) گریه کردن بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری.


رثا ء

‎ مرده ستای نیکیادی، مویش موییدن گریستن بر مرده، فراگرفتن به یاد سپردن ‎ (مصدر) گریه کردن بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری.


رثا گر

مرثیه خوان، مرثیه گوی


رثا ء ه

رثایه: موینده گرینده بر مرده زن

واژه پیشنهادی

گریه و زاری

رثا-زنجموره


گریه و نوحه

زنجموره-رثا

معادل ابجد

رثا

701

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری