معنی رتل

لغت نامه دهخدا

رتل

رتل. [رَ ت َ] (ع مص) تناسق و انتظام نیکو. (از اقرب الموارد).

رتل. [رَ ت َ] (ع مص) مرتب و منظم کردن چیزی. || شیوا و رسا گفتن سخن را. (از اقرب الموارد).

رتل. [رَ ت َ] (ع اِمص) خوبی و آراستگی و نیکویی هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حسن تناسق چیز. (از اقرب الموارد). || سپیدی دندان و بسیاری آب آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص، اِ) رسته ٔ دندان هموار. || سخن نیکو و خوب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گویند: کلام رتل، یعنی دارای حسن تألیف و رزانت. (از اقرب الموارد). سخن هموار نیکو و خوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخن نیکو. (از اقرب الموارد). || نیکو از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). همواره نیکو و خوب از هر چیزی. (آنندراج). طیب از هر چیزی. || مرد گشاده دندان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ثغر رتل، دندان نیکو هموار سخت سپید بسیارآب. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || ماء رتل، آب خوش شیرین سرد. (منتهی الارب) (آنندراج). آب سرد خوشگوار. (ناظم الاطباء).

حل جدول

رتل

شیوایی ورسایی سخن

شیوایی و رسایی سخن


شیوایی و رسایی سخن

رتل

فرهنگ فارسی آزاد

رتل

رَتَل، (رَتِلَ، یَرتَلُ) منظم و مرتب کردن- خوب و آراسته کردن

رَتَل-رَتِل، خوب و منظم و آراسته از هر چیز، کلام نیکو

عربی به فارسی

رتل

سراییدن , خواندن , مناجات کردن

گویش مازندرانی

رتل

رتیل

فرهنگ فارسی هوشیار

رتل

مرتب و منظم کردن چیزی، شیوا و رسا گفتن سخن را، خوبی و آراستگی هر چیز

آیه های قرآن

او زد علیه و رتل القران ترتیلا

یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان؛

معادل ابجد

رتل

630

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری