معادل ابجد
ربا در معادل ابجد
ربا
- 203
حل جدول
ربا در حل جدول
- سود حرام
- سود نامشروع
- سود حرام، سود نامشروع
مترادف و متضاد زبان فارسی
ربا در مترادف و متضاد زبان فارسی
- تنزیل، ربح، سود، فایده، مرابحه، نزول
فرهنگ معین
ربا در فرهنگ معین
- (رِ) [ع. ] (اِ. ) پولی که بستانکار از بدهکار بابت منافعِ پول خود می گیرد. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
ربا در لغت نامه دهخدا
- ربا. [رُ] (نف مرخم) مخفف رباینده. در ترکیباتی نظیر آهن ربا، دلربا و. صفت مرکبی را تشکیل میدهدکه معنی فاعلی را میرساند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف). چون مرکب شود به همه ٔ صیغه ها موافق آید، مثل: ربودن و رباینده و ربوده. (از آنندراج) (انجمن آرا). اسم فاعل از مصدر ربودن است در صورتی که با لفظ دیگر ترکیب شود، مثل آهن ربا. (فرهنگ نظام). گیرنده. جذب کننده، و همیشه بطور ترکیب استعمال میشود، مانند آهن ربا و. توضیح بیشتر ...
- ربا. [رِ] (ع اِ) سود. (لغت محلی شوشتر) (از برهان). ربوا [رِ با]. نفع زر. (لغت محلی شوشتر) (از برهان). بیشی، یعنی به نسیه خریدن و فزون گرفتن در وام و بیع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سودخوری. (ناظم الاطباء). زیاده گرفتن در وام و بیع. (از منتخب اللغات) (غیاث اللغات). زیاد گرفتن دربیع. (از فرهنگ نظام). افزونی بر اصل پول بی آنکه معامله ای انجام شده باشد. (از متن اللغه): عینه؛ ربا. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
- ربا. [رِ] (ع مص) افزون شدن. (مصادر اللغه زوزنی). نشو و نما کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات) (منتخب اللغات). زیاده شدن. (غیاث اللغات) (منتخب اللغات). نشو و نما. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). || بر بالا شدن و دیده بانی کردن گروهی را. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر اللغه). نگریستن و نگهبانی کردن و مواظبت کردن از چیزی. || پرهیز کردن و ترسیدن از چیزی. (از ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
- ربا. [رُب ْ با] (هزوارش، ص) بلغت زند و پازند بزرگ و عظیم است. (از برهان) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف) (ناظم الاطباء). || رخشنده و درخشان. (برهان). رخشان و درخشان. (لغت محلی شوشتر). توضیح بیشتر ...
- ربا. [رُ] (اِخ) جایگاهی است در بین «ابوا» و «سقیا» ازراه «جاده » میان مکه و مدینه. (از معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
ربا در فرهنگ عمید
- فایده و سودی که طلبکار بابت طلب خود میگیرد، نوعی بیع و معامله که اسلام آن را تحریم کرده به جهتِ سود و بهره که داین از نقد و جنس بهطریق استثمار فاحش از مدیون دریافت میکند،. توضیح بیشتر ...
-
ربودن
رباینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنربا، جانربا، دلربا، کهربا،. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی
ربا در گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
ربا در فرهنگ فارسی هوشیار
- طلایه گردیدن و دیده بانی کردن سودی که وام دهنده بابت طلب خود بگیرد. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید