معنی رایگان

رایگان
معادل ابجد

رایگان در معادل ابجد

رایگان
  • 282
حل جدول

رایگان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

رایگان در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بادآورد، بلاعوض، مجانی، مفت، مفتکی
فرهنگ معین

رایگان در فرهنگ معین

  • مفت، مجانی، باطل، بیهوده. [خوانش: (یِ) [ع. رائق] (اِفا.)]
لغت نامه دهخدا

رایگان در لغت نامه دهخدا

  • رایگان. [ی ْ / ی ِ] (ص نسبی) راهگان. هر چیز که در راه یابند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (جهانگیری). هر چیز مفت و چلمه که آن را عوض و بدلی نباید داد. (از برهان) (ناظم الاطباء). مفت. (رشیدی). چیزی که در راه یافت شود. (غیاث اللغات). هر چیز بیمایه و بی زحمت و بی تحمل و بلاعوض و مفت و بدون خریداری. (ناظم الاطباء). هر چیز که بی رنج و محنت بدست آید. (از ناظم الاطباء). مفت و بی عوض. (غیاث اللغات). مفت و بی زحمت. (از فرهنگ نظام). توضیح بیشتر ...
  • رایگان. (اِخ) شهرکی است بناحیت پارس از حدود اردکان با نعمت فراخ و هوای خوش. (حدود العالم). توضیح بیشتر ...
  • رایگان. (اِخ) شهرکی است [به خراسان] از ناحیت طوس. (حدود العالم). توضیح بیشتر ...
  • رایگان. (اِخ) نام مرغزاری بوده در طوس، حمداﷲ مستوفی گوید: و در حوالی طوس مرغزاری است که آن را مرغزار رایگان گویند، طولش دوازده فرسنگ و عرضش پنج فرسنگ. (از نزههالقلوب چ لیسترنج ج 3 ص 151): و چشمه ٔ دیگر است بمیان صحرا بطرف طوس و رایگان و امیر چوپان ماهی در آن انداخته است. (نزههالقلوب ج 3 ص 151). توضیح بیشتر ...
  • رایگان. [ی ِ] (اِخ) دهی است از دهستان اول بخش هرسین شهرستان کرمانشاه واقع در 9هزارگزی جنوب باختری هرسین و 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ هرسین به کرمانشاه. رایگان در دشت قرار گرفته و هوای آن سردسیر است. این ده 260 تن جمعیت دارد که بیشتر بکشاورزی و بافتن جاجیم و گلیم و جوال میپردازند. محصول عمده ٔ آن غلات، پنبه و ذرت میباشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). توضیح بیشتر ...
  • رایگان. [ی ِ] (اِخ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان، واقع در 18هزارگزی شمال باختری کبودرآهنگ و چهارهزارگزی شمال باختری راه شوسه ٔ همدان به تهران. این دیه در جلگه قرار گرفته و آب و هوای آن مالاریایی سردسیر است. سکنه ٔ رایگان 650 تن میباشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین میگردد. محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و انگور، و پیشه ٔ مردم کشاورزی و گله داری، و صنایع دستی زنان قالی بافی است. این ده شامل دو قسمت است که رایگان بالا و رایگان پائین نامیده میشود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

رایگان در فرهنگ عمید

  • چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به‌دست آید، مفت، مجانی،
    [عامیانه، مجاز] صمیمی،
    (قید) بدون دریافت حق‌الزحمه،
    ‹راهگان› [قدیمی] چیزی که در راه پیدا کنند،
    [قدیمی، مجاز] پَست، بی‌ارزش،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

رایگان در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

رایگان در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

رایگان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • هر چیز مفت و جمله که آن را عوض بدلی نباید داد، هر چیز که بی رنج و محنت بدست آید. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

رایگان در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید