معنی راه اندازی

حل جدول

راه اندازی

استارت


راه اندازی کارها

عمل به راه انداختن سامانه های عامل

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

قدر اندازی

تیر اندازی درست راست زنی مک زنی عمل قدر انداز.


لگد اندازی

‎ جفتک اندازی (ستور)، امتناع از قبول امری زیر بار نرفتن.


بساط اندازی

عمل و شغل بساط انداز: (فلان مفلس شده و بساط اندازی میکند. )


نفط اندازی

نفت اندازی نفاطی: هندوی نفط اندازی همی آموخت حکیمی گفت ترا که خانه نیین است بازی نه این است.

لغت نامه دهخدا

نفت اندازی

نفت اندازی. [ن َ اَ] (حامص مرکب) عمل نفت انداز. آتشبازی: هندوئی نفت اندازی همی آموخت حکیمی گفت ترا که خانه نئین است بازی نه این است. (گلستان سعدی).


اخکسه اندازی

اخکسه اندازی. [اُ ک َ س َ / س ِ اَ] (حامص مرکب) یا اخکسمه اندازی. بترکی تیر بازگشتی زدن (؟). (غیاث اللغات) (آنندراج).


فریب اندازی

فریب اندازی. [ف ِ / ف َ اَ] (حامص مرکب) روباه بازی. تلبیس. تزویر. (از ناظم الاطباء).


گوله اندازی

گوله اندازی. [ل َ / ل ِ اَ] (حامص مرکب) گلوله اندازی. (ناظم الاطباء). عمل گوله انداز. رجوع به گوله انداز و گلوله انداز شود.


حرف اندازی

حرف اندازی. [ح َ اَ] (حامص مرکب) عمل حرف انداز.


چرخ اندازی

چرخ اندازی. [چ َ اَ] (حامص مرکب) کمانداری. || تیراندازی با کمان سخت. تیراندازی. رجوع به چرخ انداز شود.


کارراه اندازی

کارراه اندازی. [اَ] (حامص مرکب) عمل و کیفیت کارراه انداز.

معادل ابجد

راه اندازی

279

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری