معنی راهن

لغت نامه دهخدا

راهن

راهن. [هَِ] (ع ص) رهن کننده. (از اقرب الموارد) (از شعوری ج 2 ورق 11). گروکننده. (آنندراج) (مهذب الاسماء) (رشیدی). گروستاننده. || ثابت. (متن اللغه) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دائم. (آنندراج).
- طعام راهن، طعام دائم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
|| آماده. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || لاغر از مردم و شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لاغر. (آنندراج).

راهن. [هََ] (اِ) یکنوع درخت. (ناظم الاطباء). نام درختی است که به ترکی قِزِلجَق گویند. (از شعوری ج 2 ورق 11). قرنوس. قرانیا. سرخک. طاقدانه. ال. (یادداشت مؤلف). || یکنوع علف و یا ریشه که به اسب مانند دوا میخورانند. (ناظم الاطباء).

فارسی به انگلیسی

راهن‌

Mortgager, Mortgagor

فرهنگ عمید

راهن

رهن‌دهنده،

فرهنگ معین

راهن

گرو گذارنده، رهن گذارنده، ثابت، دایم. [خوانش: (هِ) [ع.] (اِفا.)]

حل جدول

راهن

گرو گذارنده

بدهکار


گرو گذارنده

راهن

فارسی به عربی

راهن

مستدین القرض العقاری

فرهنگ فارسی هوشیار

راهن

رهن کننده

فرهنگ فارسی آزاد

راهن

راهِن، گروگذارنده- ثابت- متین- دائم و آماده- لاغر و ضعیف

سخن بزرگان

جیم راهن

اگر تنها در طول هفته یک کتاب - در زمینه ی رشته ی مورد علاقه ی خود- بخوانیم، در مدت ده سال، پانصد جلد در آن زمینه خوانده ایم و همین امر، خواننده را در زمره ی یک شخصیت ممتاز، برجسته و آگاه قرار می دهد.

انگلیسی به فارسی

mortgager

راهن


mortgagor

راهن

راهن


obligee

راهن

معادل ابجد

راهن

256

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری