معنی رائد
عربی به فارسی
پیش اهنگ گله , گوسفند زنگوله دار , رهبر , پیشوا , پیشرو , منادی , جلودار , قاصد , پیشگام , پیشقدم , پیشقدم شدن
رائد الفضاء
فضانورد , مسافرفضایی
فرهنگ فارسی هوشیار
جاسوس
فرهنگ فارسی آزاد
رائِد، پیشرو- پیشتاز- مقدم- راهنما- رسول و فرستاده- فرستنده- جلو رونده و نشان دهنده- طالب- جاسوس (جمع: روّاد)
فارسی به عربی
رائد
گوسفند زنگوله دار
رائد
پیشقدم شدن
رائد
پیشگام
رائد، شاحنه
مسافرفضایی
رائد الفضاء
منادی
بادره، رائد، منادی
جلودار
رائد، طلیعه، منادی
قاصد
رائد، ساعی، منادی
واژه پیشنهادی
رائد جرار
معادل ابجد
205