معنی دیرینه

دیرینه
معادل ابجد

دیرینه در معادل ابجد

دیرینه
  • 279
حل جدول

دیرینه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

دیرینه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • باستان، پیشین، دیرین، عتیق، قدیم، کهن، گذشته، باستانی، عتیقه، کهنه، سرمدی،
    (متضاد) جدید، نو، نوین. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

دیرینه در فرهنگ معین

  • (نِ) (ص نسب.) دیرین.
لغت نامه دهخدا

دیرینه در لغت نامه دهخدا

  • دیرینه. [ن َ / ن ِ] (ص نسبی) کهنه. (غیاث) قدیم. کهن. دیرین. قدیمه: عادی، سخت دیرینه. (یادداشت مؤلف):
    چو ارجاسب آگاه شد شاد شد
    از اندوه دیرینه آزاد شد.
    دقیقی.
    و دیگر سواری ز گردنکشان
    که از رزم دیرینه دارد نشان.
    فردوسی.
    بپوشید جوشن همه کینه را
    کنون تازه سازیددیرینه را.
    فردوسی.
    گر از دیر دیرینه آیی فرود
    ز نیکی دهش باد بر تو درود.
    فردوسی.
    ز دل کین دیرینه بیرون کنم
    همه رود زابل پر از خون کنم.
    فردوسی.
    همی راه جوید که دیرینه کین
    ببرد ز روم و ز ایران زمین. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

دیرینه در فارسی به انگلیسی

  • Age-Old, Ancient, Deep-Rooted, Inveterate, Old
فارسی به عربی

دیرینه در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

دیرینه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • قدیم، کهن، دیرین، کهنه
فارسی به آلمانی

دیرینه در فارسی به آلمانی

  • Alt, Alt, Ehemalig, Uralt, Uralt; alt
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید