معنی دیرنشین

لغت نامه دهخدا

دیرنشین

دیرنشین. [دَ ن ِ] (نف مرکب) ساکن دیر. دیرانی.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

دیرنشین

راهب

راهب، رهبان، عابد، پارسا، زاهد


زن دیرنشین

راهبه


پارسای دیرنشین

راهب


عابد و دیرنشین

رهبان


راهبه

زن دیرنشین


راهب

دیرنشین، ترسنده، پارسا

انگلیسی به فارسی

cenobite

دیرنشین

واژه پیشنهادی

راهب

پارسا-رهبان-دیرنشین-

فرهنگ معین

دیار

(~.) [ع.] (ص.) دیرنشین، ساکن دیر و صومعه.


دیرانی

منسوب به دیر، دیرنشین. [خوانش: (دَ) [ع.] (ص نسب.)]

فرهنگ عمید

دیار

کس، کسی،
[قدیمی] صاحب دیر،
[قدیمی] ساکن دیر، دیرنشین،


دیرانی

صاحب دیر،
دیرنشین: گفت کای کهنه‌پیر دیرانی / چیست این کسوت مسلمانی (جامی۱: ۲۹۱)،


راهب

کسی که در دیر به ‌سر می‌برد و به عبادت مشغول است، پارسا و عابد نصاری، دیرنشین،
(صفت) [قدیمی] خائف، ترسنده، ترسان،

معادل ابجد

دیرنشین

624

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری