معنی دو به هم زنی

حل جدول

دو به هم زنی

دعوا و نفاق افکندن بین دو نفر

واژه پیشنهادی

دو به هم زنی

آتش افروزی


دو هم نام

آتاش

فرهنگ معین

دو به هم زنی

(~.) (حامص.) ایجاد اختلاف و نزاع کردن.

فرهنگ فارسی هوشیار

دو بهم زنی

ایجاد اختلاف میان دو تن.


زنی

جهمرزی مرزیدن (زنا ء کردن) ‎ آوند کوچک، خیکچه ‎ (مصدر) جفت گردیدن مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد. یا زنا ء محسنه زنا با زن شوهر دار.

فرهنگ عمید

دوبه هم زنی

نفاق افکندن و به‌هم زدن دوستی و رابطۀ دو تن،

فارسی به عربی

لغت نامه دهخدا

زنی

زنی. [زَ] (حامص) زن بودن. انوثیت. (فرهنگ فارسی معین). || ازدواج. (ناظم الاطباء). || منسوب به زن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حالت نسوانیت و چگونگی آن. (ناظم الاطباء):
به صبرم کرد باید رهنمونی
زنی شد بازنان کردن زبونی.
نظامی.
- به زنی آوردن، ازدواج کردن و عقد نکاح بستن. (ناظم الاطباء).
- به زنی دادن، به همسری دادن. به ازدواج واداشتن. (فرهنگ فارسی معین).
- به زنی کردن، به ازدواج درآوردن. به عقد خود درآوردن. (فرهنگ فارسی معین).
- به زنی گرفتن، ازدواج کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- زنی کردن، چون زنان رفتار کردن:
بمردان بر زنی کردن حرام است
زنی کردن زنی کردن کدام است.
نظامی.

زنی. [زَ نی ی] (ع ص) (از «زن و») وعاء زنی، خنور تنک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تنک و کم وسعت. (ناظم الاطباء).

زنی. [زَ نی ی] (ع اِ) (از «زن ء») خیک خرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

زنی. [زِ] (از ع، اِمص) زناء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین). زنا کردن. (تاج المصادر بیهقی). پلیدکاری کردن. (دهار) (ترجمان القرآن). مماله ٔ زنا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
نشنود زو نفاق پند دروغ
نخورد زو فساد حد زنی.
ابوالفرج (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
وفاق او تن و جان را حلال گشت چو بیع
نفاق او دل و دین را حرام شد چو زنی.
ادیب صابر (ایضاً).


دوبهم زنی

دوبهم زنی. [دُ ب ِ هََ زَ] (حامص مرکب) ایجاد اختلاف میان دو تن. صفت و حالت دوبهم زن. تفتین. تضریب. سعایت. نمامی. دوبرهم زنی. دوبهم اندازی. سخن چینی. نفاق افکنی. فتنه انگیزی با سخن چینی در بین دو تن. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوبهم انداز شود.

گویش مازندرانی

زنی

گوسفندی که پشم پشت او براثر عبور از لابه لای درختان و کنده...

زانو

معادل ابجد

دو به هم زنی

129

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری