معنی دویدن

دویدن
معادل ابجد

دویدن در معادل ابجد

دویدن
  • 74
حل جدول

دویدن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

دویدن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پویه، خرامیدن، خیز، دوندگی، شتافتن، تاختن
فرهنگ معین

دویدن در فرهنگ معین

  • (دَ دَ) [په.] (مص ل.) رفتن به تعجیل، شتابان تاختن.
لغت نامه دهخدا

دویدن در لغت نامه دهخدا

  • دویدن. [دَ دَ] (مص) رفتن با تعجیل بسیار. شتابان رفتن. تاختن. (از ناظم الاطباء). اخرار. ساو. زکیک. قرضبه. قحص. افاجه. فندسه. کودءه. هبذ. کعسبه. تعی. جظ. طعسبه. رطل. رطول. نوداءه. ردی. ردیان. وَفَض. وفض. ایفاض. استیفاض. فدید. وکز. تلبط. ملو. مغج. افرنقاع. فشق. رکض. شد. خجوذه. کرسعه. (منتهی الارب). عیار. رض. (دهار). عدو. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن). ضفر. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
  • دویدن. [دَ دَ] (مص) از کلمه ٔ «داو» مضاعف کردن مبلغ باخت. مضاعف کردن گرو قمار در نرد. (یادداشت مؤلف). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

دویدن در فرهنگ عمید

  • با‌شتاب رفتن، تند رفتن، رفتن با شتاب و سرعت،
فارسی به انگلیسی

دویدن در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

دویدن در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

دویدن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • بسرعت و شتابان رفتن، رفتن با تعجیل، تند رفتن
فارسی به ایتالیایی

دویدن در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

دویدن در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید