معنی دوچندان

لغت نامه دهخدا

دوچندان

دوچندان. [دُ چ َ] (ص مرکب، ق مرکب) دومقابل و مضاعف و دوبرابر. (ناظم الاطباء). دوچند. دوبرابر. دومقابل. ضعف. مضعوف. مضاعف. (یادداشت مؤلف):
به شبگیر چون ریسمان برشمرد
دوچندان که هر بار بردی ببرد.
فردوسی.
دوچندان که رشتی به روزی برشت
شمارش همی بر زمین برنوشت.
فردوسی.
- دوچندان شدن، دوبرابر شدن. دو چندان گردیدن. تضاعف. مضاعف شدن. (یادداشت مؤلف):
گر بپسندیش دگرسان شود
چشمه ٔ آن آب دوچندان شود.
نظامی.
- دوچندان گردیدن یا گشتن، تضعیف. مضاعف کردن. دوبرابر شدن:
دزدی بوسه عجب دزدی پرمنفعتی ست
که اگر باز ستانند دوچندان گردد.
صائب.

فرهنگ عمید

دوچندان

دوبرابر،

حل جدول

دوچندان

دوبرابر، مضاعف

مترادف و متضاد زبان فارسی

دوچندان

دوبرابر، مضاعف

فارسی به انگلیسی

دوچندان‌

Doubly, Dual, Duplex, Duplicate, Reduplicate

معادل ابجد

دوچندان

118

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری