معنی دوره‌ گردی

لغت نامه دهخدا

دوره گردی

دوره گردی. [دَ / دُو رَ گ َ] (حامص مرکب) حالت و عمل دوره گرد. سیاری. متحرکی. (یادداشت مؤلف). || طوافی. عمل دوره گرد. کار دوره گرد. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوره گرد شود.


گردی

گردی. [گ ِ] (حامص) تدویر. (ناظم الاطباء). استداره. کرویت.

گردی. [گ َ] (اِ) بدبختی و زوال جاه، همچون: پادشاه گردی و اشراف گردی. (آنندراج). || (ص نسبی) سخت باریک و نازک. سخت لطیف و نازک (جامه).

گردی. [گ ُ] (حامص) پهلوانی. دلاوری. رشادت. شجاعت:
چنین گفت کز عهد شاهان داد
به گردی نخوانمت خسرونژاد.
فردوسی.
ندیدم سواران گردنکشان
به گردی و مردانگی زین نشان.
فردوسی.
ز مردی و گردی به ما ننگرد
از این مرز کس را به کس نشمرد.
فردوسی.
از خاندان خویش بزرگ آمد و شریف
آموخته ز اصل و گهر گردی و گوی.
فرخی.
به شبرنگ شولک درآورد پای
گرایید با گرز گردی زجای.
اسدی.
مران اژدها را به گردی و برز
شنیدی که چون کوفت گردن به گرز.
اسدی.

گردی. [گ ُ] (اِخ) دهی از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 50هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه آباد. در دامنه قرار گرفته و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از زه آب رودخانه ٔ باقرآباد تأمین میشود. محصول آن غلات، دیم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. تابستان را از طریق هرسم اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

حل جدول

فارسی به انگلیسی

دوره‌ گردی‌

Prowl, Vagabondage, Vagarious

فارسی به آلمانی

دوره گردی

Schnorren [verb]


گردی

Kreisförmig, Reigen, Rund, Runde (f)

فرهنگ فارسی هوشیار

گردی

(صفت) منسوب به گرد و غبار دارای گرد و غبار، سخت لطیف و نازک (پارچه)، (اسم) گونه ای شویدی (شبتی) که دارای برگهای ظریفتر و ساقه های باریکتر است و شاخ و برگ آن شبیه سرخس میباشد و ارتفاعش نسبه زیاد میشود و مانند شویدی جزو گیاهان زمینی است و در گلدان کشت و نگهداری میشود و آنرا در سالنها و راهرو ها قرار میدهند. اصل آن از افریقای جنوبی است شویدی سرخسی. گرد بودن استدارت تدویر: زیراک کرانه آن شعاع که بر ماه همی افتد از آفتاب دایره ایست از بهر گردی ماه. دلاوری دلیری پهلوانی شجاعت: ندیدم سواران گردنکشان بگردی و مردانگی زین نشان.


صحرا گردی

بیابان گردی صحرا نشینی.


هرزه گردی

عمل هرزه گرد: ((هرزه گردی وباده پیمایی عاقبت میکشد برسوایی. )) (ضیا ء اصفهانی)

فرهنگ عمید

گردی

گرد بودن،

دلیری،
پهلوانی،

گویش مازندرانی

گردی

به دنبال در جستجو

دایره، دور، اطراف

فارسی به عربی

گردی

دوره

معادل ابجد

دوره‌ گردی

449

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری