معنی دوبین

لغت نامه دهخدا

دوبین

دوبین. [دُ] (نف مرکب) دوبیننده. کاژ. کژ. کلیک. کژچشم. چپ. احدر. کلک. احول. لوچ.که چشم وی یک چیز را دو بیند. کلاژه. کج بین. لوش. آنکه یک چیز را دو بیند. (یادداشت مؤلف):
احول از چشم دوبین در طمع خام افتاد.
حافظ.
|| دورو. منافق. || ثنوی. کسی که به وجود دو آفریدگار معتقد باشد یکی آفریدگار خیر و روشنائی و دیگری آفریدگار شر و ظلمت، چون زرتشتیان که به وجود اهورامزدا و اهریمن اعتقاد دارند. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

دوبین

(دُ) (ص فا.) لوچ، کسی که اشیاء را دوتا می بیند.

حل جدول

دوبین

چپ چشم


احول، دوبین

چپ چشم


دوبین و احول

لوچ


لوچ و چپ چشم

دوبین


چپ چشم

دوبین

احول، دوبین

فرهنگ عمید

دوبین

کسی که یک چیز را دوتا ببیند، چپ‌چشم، چشم‌گشته، لوچ، احول، گاج، گاژ، کاچ، کوچ،

مترادف و متضاد زبان فارسی

دوبین

احول، کژبین، لوچ

فرهنگ فارسی هوشیار

دوبین

دو بیننده، کژ چشم، چپ

گویش مازندرانی

چش را دوبین

منتظر بودن – چشم به راه بودن


پد

دوبین

انگلیسی به فارسی

strabismic

دوبین

واژه پیشنهادی

چپ چشم

دوبین-احول

معادل ابجد

دوبین

72

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری