معنی دو سالانه
حل جدول
معادل فارسی بی ینال
نمایشگاه دو سالانه
بییلان
سالانه
سنوی
نمایشگاه دو سالانه نقاشى
بى ینال
نمایش گاه دو سالانه نقاشى
بى ینال
فارسی به انگلیسی
Biennial
لغت نامه دهخدا
سالانه. [ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) منسوب بسال. و هر سال و سالیانه. (ناظم الاطباء). در هر سال. (استینگاس). رجوع به سال شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) مربوط به سال آنچه که در هر یک سال یک بار منعقد میشود: }} جشن سالانه دبستان. . . . {{، مجلس تذکری که در روز وفات عزیزی منعقد کنند، بهر سال در هر سال.
فرهنگ معین
آن چه که یک بار در سال صورت گیرد، سالیانه. [خوانش: (نِ) (ص.)]
فرهنگ عمید
مربوط به سال،
ویژگی کاری که در طول یک سال یک بار انجام شود،
ویژگی آنچه در طی یک سال بهطور مداوم انجام شود،
(قید) هر سال،
مترادف و متضاد زبان فارسی
سالیانه، سالاسال، هرسال، همهساله
فارسی به عربی
اِجْتِماعٌ سَنَوی
جلسه سالانه
اِجْتِماعٌ سَنَوی
کنفرانس سالانه
اِجْتِماعٌ سَنَوی
مرخصی سالانه
اِجازَه سَنَویه
اجلاسیه سالانه
اِجْتِماعٌ سَنَوی
معادل ابجد
157