معنی دهن

دهن
معادل ابجد

دهن در معادل ابجد

دهن
  • 59
حل جدول

دهن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

دهن در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

دهن در فرهنگ معین

  • روغن، چربی، جمع ادهان. [خوانش: (دُ هْ) [ع.] (اِ.)]
لغت نامه دهخدا

دهن در لغت نامه دهخدا

  • دهن. [دَ] (ع مص) نفاق کردن. || چرب کردن سر را به روغن و تر نمودن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چرب کردن به روغن. (از تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). || زدن کسی را به عصا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به عصا زدن. (تاج المصادر بیهقی). || تر کردن باران زمین را اندکی. (منتهی الارب). چرب کردن باران زمین را. (تاج المصادر بیهقی). || اندک شیر شدن ناقه. (المصادر زوزنی). توضیح بیشتر ...
  • دهن. [دِ] (ع اِ) درختی که بدان درندگان و حیوانات وحشی کشته شوند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • دهن. [دَ هَِ] (ع ص) چرب و روغن مالیده. (ناظم الاطباء).

  • دهن. [دَ / دُ] (ع اِ) باران ضعیف که روی زمین را تر کند. ج، دهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). توضیح بیشتر ...
  • دهن. [دُ] (ع اِ) روغن. ج، دِهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 49). روغن خواه از نباتات و خواه از حیوانات و حبوبات باشد. (غیاث). این کلمه از عربی به یونانی رفته نه برعکس. (از نشوءاللغه صص 78- 75). به عرف اطبا چربی است که از اشیاء و به طرق مخصوصه حاصل شود و روغن حبوب و آنچه از گلها و شکوفه ها و غیر آن گیرند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن):
    برخاک او ز مشک شب و دهن آفتاب
    دست زمانه غالیه سای اندر آمده. توضیح بیشتر ...
  • دهن. [دَ هََ] (اِ) مخفف دهان. دهان و فم. (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ فم است و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، و تنگ حوصله، تنگ، شورانگیز، شکربار، شیرین، شیرین بهانه، نباتی، روزی، راز نهان، مرکز عشق، دلفریب، بوسه فریب، بوسه ربا، سخن آفرین، تبسم زده، نیم خند، غنچه خند، خندان، تلخ، شادی نادیده، باقی لاکلام، پاک، خشک، دریده از صفات، و نمکدان، تنگ شکر، پسته، انار، یاسمین، پیمانه، درج، حقه، روزنه، عالم غیب، غنچه، غنچه ٔ خمیازه پرداز، غنچه ٔ لعل، نقطه ٔ موهوم، جوهرفروش، جزء لایتجزی، چشمه ٔ نوش، هیچ، عدم، سها، ذره، مخزن الاسرار، نیمه دینار، معما، میم، میم مدغم، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

دهن در فرهنگ عمید

فارسی به انگلیسی

دهن در فارسی به انگلیسی

فرهنگ گیاهان

دهن در فرهنگ گیاهان

عربی به فارسی

دهن در عربی به فارسی

  • سرشیر , کرم , هر چیزی شبیه سرشیر , زبده , کرم رنگ , سرشیر بستن , فربه , چاق , چرب , چربی , چربی دار , چربی دار کردن , فربه یا پرواری کردن , گریس , روغن اتومبیل , روغن , مداهنه , چاپلوسی , روغن زدن , چرب کردن , رشوه دادن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

دهن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

دهن در فرهنگ فارسی آزاد

  • دُهن، روغن-چربی- مجازاً روغن چراغ و نفت (هنوز هم چراغهائی که مانند قدیم با روغن مَنداب می سوزد وجود دارد)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید