معادل ابجد
دهان در معادل ابجد
دهان
- 60
حل جدول
دهان در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
دهان در مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ معین
دهان در فرهنگ معین
- (دَ) [په. ] (اِ. ) = دهن: قسمت مقدم و فوقانی لوله گوارشی که توسط لب ها به خارج باز می شود و در آن اندام های مختلف مانند دندان ها و زبان و غیره وجود دارد. غذا داخل آن می شود و پس از جویده شدن به وسیله لوله مخصوصی وارد معده می گردد و همچنین صوت از آن خار. توضیح بیشتر ...
- (دَ هّ) [ع.] (ص.) روغن فروش.
لغت نامه دهخدا
دهان در لغت نامه دهخدا
- دهان. [دَ] (اِ) فم. (دهار) (ترجمان القرآن). جوفی که در پایین صورت انسان و دیگر حیوانات واقع شده و از وی آواز و صوت خارج گشته و غذا و طعام را دریافت می کند. (ناظم الاطباء). قسمت مقدم و فوقانی لوله ٔ گوارشی که توسط لبها به خارج بازمی شود و در آن اندامهای مختلف مانند داندانها، زبان و شراع الحنک و غیره وجود دارد و غذا داخل آن می شود و پس از جویده شدن به وسیله ٔ لوله ٔ مخصوص وارد معده می گردد و همچنین صوت از آن خارج می شود. توضیح بیشتر ...
- دهان. [دَهَْ ها] (ع ص) عصار یعنی کسی که از مواد نباتی روغن می گیرد و یا می فروشد. (ناظم الاطباء). روغن گر. (یادداشت مؤلف). || روغن فروش و روغن دارنده و مالنده ٔ روغن. (از لغت محلی شوشتر). || کنایه از کسی که مداهنه و مسامحه در امور کند. (لغت محلی شوشتر). توضیح بیشتر ...
- دهان. [دِ] (ع مص) کم شیر گردیدن ناقه. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
- دهان. [دِ] (ع اِ) ج ِ دُهن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج ِ دهن به معنی روغن و باران ضعیف که روی زمین را تر کند. (از آنندراج). || ج ِ دهنه، به معنی پاره ای از روغن. (آنندراج). || پوست سرخ. (از کشاف اصطلاحات الفنون). چرم سرخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ادیم (چرم سرخ). (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 49). || (اصطلاح تصوف) در اصطلاح سالکان عبارت است از سرخیی که ادراک هیچ مدرکی بدان نرسد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). توضیح بیشتر ...
- دهان. [دَ] (اِخ) دهی است از بخش سراوان شهرستان سراوان بلوچستان در 18هزارگزی خاور سراوان. سکنه ٔ آن 200تن می باشد. آب آن از قنات. ساکنین از طایفه ٔ میرمراد زائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). توضیح بیشتر ...
- دهان. [دَ] (اِخ) دهی است از دهستان بنت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار. واقع در 69هزارگزی باختر نیکشهر. سکنه ٔ آن 500 تن می باشد. آب آن از رودخانه. ساکنین: از طایفه ٔ شیرانی بنت هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
دهان در فرهنگ عمید
- عضو بدن انسان و حیوان در قسمت سر او که زبان و دندانها در آن قرار دارد و غذا در آن جویده و نرم میشود،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
دهان در فارسی به انگلیسی
- Mouth, Orifice
فارسی به ترکی
دهان در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
دهان در فارسی به عربی
- حنجره، ذراع، فم، قدح، قط، قطع
تعبیر خواب
دهان در تعبیر خواب
- دهان در خواب دیدن، کلید کارها و خاتمه وی است و هر چه از دهان بیرون آید، تاویل آن بر جوهر کلام است، اگر نیکو است. اگر بدو هر چه در دهان شود، از جوهر روزی است و آن چه از غذا در دهان شود، صلاح دین او است. اگر بیند که به کراهت چیزی در دهان او است، چنانکه خوردن آن به دشواری توانست، دلیل بر سختی و رنج کند در معیشت. اگر آن چه در دهان او بود شیرین است و در گلو به آسانی شد، دلیل کند بر راحت و خوشی در معیشت. - حضرت دانیال. توضیح بیشتر ...
- اگر بیند دهان وی سخت بسته است، دلیل که هلاک شود، یا بیمار شود، یا اجلش نزدیک آمده باشد. اگر بیند که دهان او فراخ شده است، چنانکه طعام بسیرا در وی می گنجید، دلیل است به قدر آن وی را نعمت و روزی رسد. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
- اگر کسی به خواب دهان خود را نیکو بیند، دلیل که سخنهای نیکو شنود. اگر دهان خود را کج بیند یا سست یا زشت، دلیل است که سخنهای زشت شنود و به هیچ کار نیاید. اگر کسی بیند که گوشت دهان او بیفتاد، دلیل که او را زیانی رسد. اگر بیند که از دهانش خون بیرون می آمد، دلیل که از کسی گفتگوی به خصومت شنود. اگر بیند که بدان خون شلوار او آلوده بود، دلیل که داوری آن از جهت زنان باشد. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی. توضیح بیشتر ...
- اگر بیند که از دهان وی کرم یا جانوری بیرون آمد، دلیل که یکی از عیالان او از او جدا شود به مرگ یا زندگانی. اگر بیند که از دهان او پلیدی بیرون آمد، دلیل که کارش که برای مردم است به سبب منت نهادن باطل شود. اگر بیند که از دهان او بوی خوش آمد، دلیل که مردمان بر وی ثنا گویند. اگر بیند بوی ناخوش آمد، تاویلش به خلاف این است. اگر بیند که از دهان او مروارید بیرون می آید و مردمان برگرفتند و او هیچ برنگرفت، دلیل که مردمان از علم او بهره مند شوند و او را هیچ منفعت نباشد. توضیح بیشتر ...
- دیدن دهان در خواب بر هفت وجه است. اول: منزل و خانه. دوم: خزانه. سوم: گشایش کارها. چهارم: مال. پنجم: حاجت. ششم: وزیر. هفتم: دربان. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
دهان در فرهنگ فارسی هوشیار
- جوفی که در پائین صورت انسان و دیگر حیوانات واقع شده و از وی آواز و صوت خارج گشته و غذا و طعام را دریافت میکند روغن فروش. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
دهان در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
دهان در فارسی به آلمانی
- Gurgel (f), Hackt, Hals (m), Kehle (f), Klüver (m), Kotelette (pl), Scheuern, Widerstreben, Maul (n), Mund (m), Mündung (f). توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی
دهان در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید