معنی دم‌بریده

حل جدول

دم‌بریده

کنایه از زیرک و حیله‌گر


حیوان دم‌بریده

بَکنَک


کنایه از شخص زرنگ و مکار

دم‌بریده

فرهنگ عمید

بکنک

دم‌بریده


بریده دم

دم‌بریده


ابتر

ناتمام، ناقص،
(ادبی) = بتْر
[قدیمی] بی‌فرزند،
[قدیمی] دم‌بریده،


کنجه

خری که زیر دهانش ورم کرده باشد،
خر دم‌بریده،


کلته

ویژگی حیوان پیر و ازکارافتاده،
دم‌بریده: به شاه ددان کلته‌روباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۹۸)،
ویژگی کسی که زبانش می‌گیرد و حروف را نمی‌تواند از مخرج ادا کند،


کبجه

خر دم‌بریده، خری که دمش را بریده باشند: ندانی ای به عقل اندر خر کبجه به نادانی / که با نر‌شیر برناید سروزن گاو ترخانی (غضایری: شاعران بی‌دیوان: ۴۶۶)،
هر چهار‌پایی که زیر دهانش ورم کرده باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرخم

کوتاه‌شده، دم‌بریده


ابتر

بلاعقب، بلاعقبه، بی‌اولاد، مقطوع‌النسل، ناتمام، ناقص، دم‌بریده

معادل ابجد

دم‌بریده

265

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری