معنی دشمن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(دُ مَ) [په.] (اِ.) آن که بد فرد دیگری را خواهان است، عدو.
فرهنگ عمید
کسی که بدی و زیان کس دیگر را بخواهد و کینه از او در دل داشته باشد، بدخواه، عدو، خصم،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدخواه، خصم، عدو، متخاصم، مخالف، معاند، منازع،
(متضاد) دوست، محب
فارسی به انگلیسی
Adversary, Enemy, Foe, Hostile, Opponent, Repugnant, Virulent
فارسی به ترکی
düşman
فارسی به عربی
خصم، عدو، معادی
تعبیر خواب
دیدن دشمنی به خواب بر سه وجه بود. اول: بستگی کارها. دوم: غم و اندوه. سوم: خسران مال. - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر کسی بیند با دشمن در نبرد بود، اگر بیند دشمن او را بخورد، دلیل که در بلا و مصیبت افتد و توبه باید کرد و صدقه باید داد، تا از آن برهد. - محمد بن سیرین
گویش مازندرانی
دشمن
فرهنگ فارسی هوشیار
عداوت و خصومت تنازع
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
394