معنی دستیار

دستیار
معادل ابجد

دستیار در معادل ابجد

دستیار
  • 675
حل جدول

دستیار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

دستیار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پیشکار، مددکار، معاون، نایب، وردست، همکار، یار، یاور
فرهنگ معین

دستیار در فرهنگ معین

لغت نامه دهخدا

دستیار در لغت نامه دهخدا

  • دستیار. [دَس ْت ْ] (ص مرکب، اِ مرکب) یاری ده. (لغت فرس اسدی) (صحاح الفرس). ممد ومعاون و مددکننده و یاری دهنده. (برهان). مددکار و ممد. (آنندراج) (انجمن آرا). مددکار. (غیاث). قوت و قدرت دهنده و یار و ناصر. (ناظم الاطباء). معاضد. معاون. معین. عون. مدد. همدست و مساعد. همکار. شریک در عمل. (یادداشت مرحوم دهخدا). یاری دهنده:
    بدین مرز باارز یار توام
    به هر نیک و بد دستیار توام.
    فردوسی.
    غریبیم و تنها و بی دستیار
    به شهر کسان در بماندیم خوار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

دستیار در فرهنگ عمید

  • یاری‌دهنده، مددکار، کمک‌کننده، همدست، معاون،
فارسی به انگلیسی

دستیار در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

دستیار در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

دستیار در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

دستیار در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید