معادل ابجد
دسته در معادل ابجد
دسته
- 469
حل جدول
دسته در حل جدول
- صنف، قسم، گونه، باند، جماعت، گروه
- فوج
- جرگه
- هندل
- جنس
مترادف و متضاد زبان فارسی
دسته در مترادف و متضاد زبان فارسی
- سنخ، صنف، قسم، گونه، باند، جماعت، جمع، جمعیت، جوخه، رجه، رسته، رسد، عده، فرقه، گروه، قبضه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
دسته در فرهنگ معین
- آن چه مانند دست باشد، آن قسمت از اشیاء مانند شمشیر، اره، تیشه، خنجر و کارد که به دست گیرند، گروهی از مردم که در جایی گرد آیند، واحدی از ورزشکاران که با هم در انواع ورزش همکاری کنند، مجموعه ای از یک چیز. [خوانش: (دَ تِ) (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
دسته در لغت نامه دهخدا
- دسته. [دُ ت َ / ت ِ] (اِ) سنگ. حجر. (آنندراج) (برهان) (جهانگیری). توضیح بیشتر ...
-
دسته. [دَ ت َ / ت ِ] (اِ) هر چیز که نسبت به دست دارد. (آنندراج). || دستینه. خط نوشته. دستخط:
گوئی که به پیرانه سر از می بکشم دست
آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته.
کسائی.
و مراد از این دست همانست که حافظ گوید در این بیت «یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر» و اینکه اسدی گوید «دسته یاور بود» و شعر فوق از کسائی را شاهد می آورد بر اساسی نیست. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنچه کوفتنی هاون را بدان کوبند. استوانه مانندی کوتاه با بنی پهن تر، از چوب یا سنگ یا فلز که آنچه در هاون است بدان کوبند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
دسته در فرهنگ عمید
-
آنچه مانند دست یا بهاندازۀ دست باشد،
چیزی که تمام آن یا دنبالۀ آن در دست گرفته شود: دستهٴ شمشیر، دستهٴ تبر، دستهٴ تار، دستهٴ کوزه، دستهٴ گل، دستهٴ علف، دستهٴ کاغذ،
گروهی از مردم که در یکجا و با هم باشند یا با هم حرکت کنند،
عدهای ورزشکار که در نوعی از ورزش با هم کار کنند،
عدهای نوازنده و خواننده که آهنگی را با هم بنوازند و بخوانند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
دسته در فارسی به انگلیسی
- Band, Batch, Battery, Bevy, Block, Body, Bunch, Bundle, Category, Circle, Clan, Class, Cluster, Clutch, Cohort, Company, Corps, Covey, Crop, Crowd, Division, Faction, Family, Force, Fraternity, Gang, Grip, Group, Handhold, Handle, Hold, Key, Nest, Number, Outfit, Pack, Package, Party, Persuas. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
دسته در فارسی به ترکی
- deste, lig, demet, takım
فارسی به عربی
دسته در فارسی به عربی
- اذن، تجمع، تشکیله، جزع، جیش، حزب، حزمه، حشد، خصله، دفعه، رایه، رعاع، زمره، سرب، صنف، طائفه، طلب، عشیره، عصابه، عقار، علبه، عمود، فریق، قوات، قیاده، لواء، مدرسه، مضیف، مقبض، نوع، ید. توضیح بیشتر ...
ترکی به فارسی
دسته در ترکی به فارسی
گویش مازندرانی
دسته در گویش مازندرانی
- درست است
- جمعیتی که برای سینه زدن در عزاداری محرم در کوچه ها و تکایا. توضیح بیشتر ...
- مجموع خوشه های بسته شده ی برنج را دسته می نامندبخش پایینی...
فرهنگ فارسی هوشیار
دسته در فرهنگ فارسی هوشیار
- دستک، آنچه مانند دست یا به اندازه دست باشد مانند دسته تبر
فارسی به ایتالیایی
دسته در فارسی به ایتالیایی
- manico
- mazzo
- maniglia
- processione
- banda
- gruppo
فارسی به آلمانی
دسته در فارسی به آلمانی
- Abwickeln, Antasten, Bearbeiten, Bedienen, Griff (m), Heft (n), Irrlicht [noun], Ähre (f), Anordnen, Arbeitskraft (f), Armee (f), Auftrag (m), Befehl (m), Befehlen, Bestellung (f), Das ohr [noun], Derschule [noun], Gastgeber (m), Gesellschaft (f), Grundbesitz (m), Hand (f), Hand, Heeres [noun], Herrschaft (f), Hostie (f), Langen, Nachlaß (m), Ohr (n), Ordnung (f), Partei (f), Reichen, Schar (f), Verpacken, Zeiger (m). توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی
دسته در واژه پیشنهادی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید