معنی دریوزه‌گر

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

دریوزه‌گر

سایل، فقیر، گدا، متکدی، مستمند


متکدی

صفت دریوزه‌گر، سائل، گدا


گدا

بی‌نوا، تلنگی، تهیدست، فقیر، مفلس، ندار، نیازمند، لئیم، ممسک، نخور، دریوزه‌گر، سائل، متکدی، انگل

معادل ابجد

دریوزه‌گر

452

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری