معنی درخت سنبه

لغت نامه دهخدا

درخت سنبه

درخت سنبه. [دِ رَ سُم ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) مته. مثقب. پر ماه. (ناظم الاطباء). درخت سنب. رجوع به درخت سنب شود. || پرنده ای است سبزرنگ که با منقار درخت را سوراخ کند. (برهان). مرغی است که درخت را بسنبد یعنی سوراخ کند. دراسنب. داربرد. دارکوب. (از آنندراج). سرفه. (مهذب الاسماء). || نوعی از زنبور سیاه که چوب را سوراخ کند. (برهان) (از شرفنامه ٔمنیری). || منقار مرغان. (ناظم الاطباء).


سنبه

سنبه. [سُم ْ ب َ /ب ِ] (اِ) آلتی که بدان آسیا را تیز کنند. (آنندراج) (شرفنامه) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء). || سقف خانه. || انگور سیاه. (ناظم الاطباء). || زنبور سیه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || میل تفنگ. (آنندراج) (انجمن آرا). آهنی دراز برای فروبردن و محکم کردن کهنه ٔ باروت وساچمه و گلوله در لوله ٔ تفنگ. (یادداشت مؤلف). میله ٔ دراز آهنین که برای محکم کردن باروت و ساچمه و کهنه در تفنگ یا توپ بکار است. (یادداشت بخط مؤلف).
- سنبه را پرزور دیدن،کنایه از قوی دیدن طرف.
- سنبه پرزور بودن، زورمند بودن حریف.

سنبه. [سَم ْ ب َ] (ع اِ) روزگار. پاره ای از روزگار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || (اِمص) بدخلقی با زود خشمی. (منتهی الارب). سوء خلق. (اقرب الموارد). سنبته. رجوع به این کلمه شود.


درختنه سنبه

درختنه سنبه. [دِ رَ ت ِ ن َ / ن ِ سُم ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) درخت سنبه. که پرنده ای باشد که درخت را با منقار سوراخ کند. (از برهان). درختینه سنبه. دارسنب. دارکوب.


درختینه سنبه

درختینه سنبه. [دِ رَ ن َ / ن ِ سُم ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) درختنه سنبه. پرنده ای است. (از برهان). دارسنب. دارکوب. رجوع به درختنه سنبه و درخت سنبه شود.


سوراخ سنبه

سوراخ سنبه. [سُم ْ ب َ / ب ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) سوراخ و منفذ.

فرهنگ فارسی هوشیار

درخت سنبه

(اسم) پرنده ایست که با منقار درخت را سوراخ کند. دارکوب، نوعی زنبور سیاه که چوب را سوراخ میکند.


سنبه

میله فلزی که برای پر کردن تفنگهای سرپر یا پاک کردن لولهی تفنگ بکار میرود

فرهنگ معین

درخت سنبه

(~ِ سُ بِ) (اِمر.) نک دارکوب.


سنبه

(سُ بَ یا بِ) (اِ.) = سمبه: میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لوله تفنگ ها.، ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن.

حل جدول

درخت سنبه

دارکوب

فرهنگ عمید

درخت سنبه

دارکوب


سنبه

میله‌ای فلزی که برای پرکردن تفنگ‌های سرپر، پاک کردن لولۀ تفنگ و سوراخ کردن چیزی به کار می‌رود،

فارسی به عربی

سنبه

مکبس

فارسی به آلمانی

سنبه

Someday [adverb], Whitey [noun]

معادل ابجد

درخت سنبه

1321

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری