معنی دربندان

دربندان
معادل ابجد

دربندان در معادل ابجد

دربندان
  • 311
حل جدول

دربندان در حل جدول

فرهنگ معین

دربندان در فرهنگ معین

  • حصارداری، تحصن، قلعه بندان. [خوانش: (دَ. بَ) (اِمر.)]
لغت نامه دهخدا

دربندان در لغت نامه دهخدا

  • دربندان. [دَ ب َ] (اِ مرکب) محاصره. حصار. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهربند. حصارداری:
    در آن سالی کجا روید به سنگ خاره بر نعمت
    ز خصم او به شهر خصم باشد قحط و دربندان.
    قطران.
    در این مدت که دربندان بود، بقدر صدهزار آدمی بیش یا کم از درد پای و دهان و دندان هلاک شدند. (تاریخ سیستان). به درهای شارستان جنگ آغاز کردند و هر روز به دو وقت حرب بود و این دربندان مدت هشت ماه بماند. (تاریخ سیستان). چون نزدیک بیت المقدس رسید [عمر] جمله لشکریان و سرداران. توضیح بیشتر ...
  • دربندان. [دَ ب َ] (اِخ) دهی است از دهستان خیر بخش اصطهبانات شهرستان فسا، واقع در 18هزارگزی شمال باختری اصطهبانات در کنار راه فرعی اصطهبانات به خرامه. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

دربندان در فرهنگ عمید

  • حالت بسته بودن درها و بستن در خانه‌ها یا دکان‌ها: شهر رمضان گرچه مبارک شهری است / اما در وی همیشه دربندان است (واله هروی: لغت‌نامه: دربندان)،
    (اسم مصدر) محاصره،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید