معنی دربندان

فرهنگ عمید

دربندان

حالت بسته بودن درها و بستن در خانه‌ها یا دکان‌ها: شهر رمضان گرچه مبارک شهری است / اما در وی همیشه دربندان است (واله هروی: لغت‌نامه: دربندان)،
(اسم مصدر) محاصره،

لغت نامه دهخدا

دربندان

دربندان. [دَ ب َ] (اِ مرکب) محاصره. حصار. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهربند. حصارداری:
در آن سالی کجا روید به سنگ خاره بر نعمت
ز خصم او به شهر خصم باشد قحط و دربندان.
قطران.
در این مدت که دربندان بود، بقدر صدهزار آدمی بیش یا کم از درد پای و دهان و دندان هلاک شدند. (تاریخ سیستان). به درهای شارستان جنگ آغاز کردند و هر روز به دو وقت حرب بود و این دربندان مدت هشت ماه بماند. (تاریخ سیستان). چون نزدیک بیت المقدس رسید [عمر] جمله لشکریان و سرداران... که به محاصره و دربندان ایلیا مشغول بودند، امیرالمؤمنین را استقبال کردند. (ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی).
چون به حق بیدار نبود جان ما
هست بیدرای چو دربندان ما.
مولوی.
ورنه درمانی تو در دندان من
مخلصت نبود ز دربندان من.
مولوی.
آن بلده را محاصره نمودند و زمان دربندان امتداد یافته، متعاقب و متواتر امرا و اعیان از امین روی گردان شده به طاهر پیوستند. (حبیب السیر). به فضل سبحانه و تعالی در این دو سال دربندانی نبود و حادثه ٔ غریب و واقعه ٔ صعب نیفتاد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 42). ولایتی سردسیر... بر بیست فرسنگی شهر بم و به معنی همان حصار و دربندان قائم بود. (المضاف الی بدایع الازمان ص 41). چون امیر مبارز از دربندان غز و مغولان روی باز ولایت خویش نهاد، شهر و قلعه بدست سعدالدین... سپرد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 44). این دربندان در سال سبع و خمسین و ثمانمائه بود ودر دی ماه تا آخر بهمن چون دربندان متمادی شد... (تاریخ جدید یزد). هرچند کوشیدند هیچ امکان تسخیر شهر نبود و مدت چهل وپنج روز دربندان. (تاریخ جدید یزد). ذکر آمدن امیرزاده خلیل... به محاصره ٔ یزد و قصد دربندان امیرزاده. (تاریخ جدید یزد). || تحصن. قلعه بندان. || تخته کردن دکاکین، و این را در عرف هند هئت تال گویند. (آنندراج). بسته شدن درها خاصه در دکانها:
شهر رمضان گرچه مبارک شهری است
اما در وی همیشه دربندان است.
واله هروی (از آنندراج).

دربندان. [دَ ب َ] (اِخ) دهی است از دهستان خیر بخش اصطهبانات شهرستان فسا، واقع در 18هزارگزی شمال باختری اصطهبانات در کنار راه فرعی اصطهبانات به خرامه. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


دربندان کردن

دربندان کردن. [دَ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب) محاصره کردن. حصار کردن: بردن چند منجنیق و دربندان کردن حصار قوقه را. (تاریخ سیستان). آمدن بدر شهر غره ٔ ربیعالاول هم در این سال و چهل روز دربندان کردن و شبیخون آوردن ازدرون شهر بر ایشان. (تاریخ سیستان). دربندان کردن قلعه ٔ برونج و خالی کردن قلعه را از مردم. (تاریخ سیستان). آوردن پسر امیر خلف و دربندان کردن ارگ به سال ششصد و بیست و چهار. (تاریخ سیستان). رجوع به دربندان شود. || در تداول عوام، مسدود کردن همه ٔ درها. همه ٔ درها را بستن: چرا دربندان کرده اید.


دربندان دادن

دربندان دادن. [دَ ب َ دَ] (مص مرکب) محاصره دادن. محاصره کردن. حصار دادن:
ملک الموت داده دربندان
حصن عمر ترا و تو خندان.
سنائی.
بر این منوال ایشان را دربندان می دادند و در محاصره بدان درجه مبالغه می نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 32). اگر اهل حصار بیرون آیند جنگ کند والا دربندان می داده باشد. (ترجمه ٔ تاریخ اعثم کوفی ص 75). رجوع به دربندان شود.


بندان

بندان. [ب َ] (پسوند) این کلمه بصورت مزید مؤخر به کلمات می پیوندند و بیشتر معنی مصدری یا وصفی بدانها می دهد: دربندان. حنابندان. میوه بندان. یخ بندان. شیشه بندان. آینه بندان. شهربندان.


اسماعیل

اسماعیل. [اِ] (اِخ) ابن یوسف علوی بن ابراهیم بن عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (ع) وی در سنه ٔ 251 هَ. ق. در مکه ٔ مکرمه خروج و اموال اهالی را غصب و نهب کرد و آنگاه برای همین کار بمدینه ٔمنوره عازم شد. بهنگام بازگشت او اهالی مکه متحصن گشتند و ایام دربندان طولانی و خواربار بسیار گران شد مردم از گرسنگی به هلاکت نزدیک شدند، آنگاه وی بجده ومواضع دیگر نیز رفت و مدتی مشغول نهب و غارت گردید و بالاخره در سنه ٔ 252 درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی).


محاصره

محاصره. [م ُ ص َ رَ] (ع مص) گرداگرد گرفتن و حصاری کردن به جنگ. شهربند. شهربندان. دربندان. در حصار گرفتن. گرد چیزی یا کسانی را گرفتن چنانکه نتواند برون شدن. از گرداگرد بند کردن راه کسی را. (غیاث) (از ناظم الاطباء): ابوالقاسم فقیه را با جمعی ازارکان دعوت و ابنای دولت بمحاصره ٔ ایشان فرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 338). طول ایام محاصره در صورت مکابره ٔ زیاد باعث شدت عداوت غازیان عاقبت اندیش زندیه با صاحبان استشاره است. (مجمل التواریخ گلستانه ج 1 ص 201). || (اِ) محل محصور. || بندان. احاطه. || اشتمال. (ناظم الاطباء).


محصور

محصور. [م َ] (ع ص) احاطه کرده شده. (از منتهی الارب). محاصره کرده شده. دربندان شده. احاطه شده. (ناظم الاطباء). به محاصره افتاده.حصاری کرده شده. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهربندشده.
- محصور شدن، احاطه شدن. محاط گشتن. دربندان و شهربندان شدن.
- محصور کردن، احاطه کردن. فراگرفتن:
تگ او گر کند عجب نبود
وهم را در صمیم دل محصور.
مسعودسعد.
- محصور گردیدن، محصور گشتن. محصور شدن: یمین الدوله و قراچه بیگ و شهاب وزیر محصور گشتند. (تاریخ بخارا ص 30).
|| محاطشده ٔ از دیوارو حصار. (ناظم الاطباء). حصار کرده. || بازداشته. (آنندراج). محبوس. نگهداشته شده:
فروریزی به خم خسروانی
نظر داری درو یکسال محصور.
منوچهری.
|| مرد شکم گرفته که غائط در شکم وی حبس شده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). آن که شکم او قبض آورده. (آنندراج). شکم گرفته. الذی عسر علیه قضاء حاجته من دبر. (مهذب الاسماء). رجوع به حصر شود. || بعیر محصور؛ شتری که بر پشت وی حصار بسته باشند. (منتهی الارب). || (اصطلاح نجومی) کوکبی که در حصار است و آن را مضغوط خوانند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مضغوط شود. || (اصطلاح فقهی) کسی که موفق به اجرای حج دسته جمعی نشود و از عمل به احکام حج محروم گردد: اگر محصور عمره بگرفته باشد هر چه ما گفتیم بکند و عمره فریضه باشد بر وی. (ترجمه ٔ النهایه طوسی).


پیراحمد

پیراحمد. [اَ م َ] (اِخ) قرامان. از شاهزادگان قرامان، دشمنان قدیم و دیرین آل عثمان ومورد حمایت اوزون حسن آق قوینلو. (از سعدی تا جامی ص 454). صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: پیراحمد پسر ابراهیم بک از بیکهای قره مان است و مادرش دختر سلطان مرادخان بوده، و در زمان سلطان محمدخان ثانی مدتی سمت بیکی قره مان را داشته، و در محاربه ٔ با اوزون حسن مغلوب شده و با پادشاه پیمانها بسته و بدفعات شکسته، و مایل به اتفاق و همدستی با برخی از اجانب بوده و از اینرو احمدپاشا با عساکر ویرا در قلعه ٔ منان دربندان ساخت وی پس از مدتی مقاومت از روی نومیدی خود را از دیوار قلعه بزیر افکند و بمرد. (قاموس الاعلام ترکی).

فرهنگ معین

دربندان

حصارداری، تحصن، قلعه بندان. [خوانش: (دَ. بَ) (اِمر.)]

حل جدول

دربندان

تحصن

اسرا

فرهنگ فارسی هوشیار

قفل بند

دربندان

واژه پیشنهادی

قفل و کلید

دربندان

معادل ابجد

دربندان

311

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری