معنی دربدری
لغت نامه دهخدا
دربدری. [دَ ب ِ دَ] (حامص مرکب) دربدربودن. صفت و حالت دربدر. آوارگی. پریشانی. نداشتن جا و محل اقامت ثابت از خود. بی خانمانی. و رجوع به دربدر شود.
حل جدول
آوارگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
آوارگی، بیخانمانی، خانهبدوشی، سرگردانی
فارسی به انگلیسی
Vagabondage
فارسی به عربی
تشرد
معادل ابجد
420

![معنی و تعبیر شکل زن باردار [حامله] در فال قهوه چیست ؟](https://www.jadvalyab.ir/blog/wp-content/uploads/2022/05/7-similar-to-the-image.jpg)

