معنی دجله

لغت نامه دهخدا

دجله

دجله. [دَ ل َ / ل ِ] (اِ) توپ. قواره. دگله: یک دجله قلمکار؛یک قواره از آن (و این تنها در قلمکار بکار است).

دجله. [دِ ل َ] (اِخ) موضعی است در دیار عرب به بادیه. (معجم البلدان).


دجله ٔ دارا

دجله ٔ دارا. [دِ ل َ ی ِ] (اِخ) موضعی که بروزگار ساسانیان و اوایل اسلام سرحد روم و دیار اسلام واقع بوده است به حدود شمالی عراق عرب امروزی. (عیون الانباء ج 1 ص 77).


کور دجله

کور دجله. [ک ُ وَ رِ دِ ل َ] (اِخ) به همه ٔ مناطقی از اعمال بصره گویند که میان میسان تا دریا واقع شده است. (از معجم البلدان).


دجله رود

دجله رود. [دَ ل َ] (اِخ) نام رودیست در خاک فیروزکوه بدین توضیح که سه رود کوچک که یکی از تنگه ٔ واشی خارج می شود و از چمن فیروزکوه می گذرد با رود دیگری که از چمن گورسفید می آید و همین نام دارد و رود دیگری که از چمن شورستان کنگرخانی می آید بهم می پیوندد و به سوی مغرب جاری می شود و سپس به رود دلیچای متصل می گردد و دجله رود را تشکیل می دهد و وارد خاک خوار می گردد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 351).

حل جدول

دجله

رودی در عراق


دجله، فرات

از رودهای عراق


فرات، دجله

رودی در عراق


دجله ، فرات

از رودهای عراق


فرات ، دجله

رودی در عراق


رود دجله

اروند

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

دجله

اروند

فرهنگ فارسی هوشیار

دجله

نهر بغداد، رودی بعراق که بغداد ساحل آنست

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

دجله

42

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری