معنی داوود (ع)
حل جدول
لغت نامه دهخدا
داوود. (اِخ) رجوع به داود شود.
داوود. [وو] (اِخ) (ملک...) رجوع به داود پیغمبر شود. (الکامل ج 1 ص 94).
داوود. (اِخ) (لوئی نیکلا) دوک درستد و پرنس اکموهل و مارشال فرانسه. متولد 1770 و متوفی به سال 1823 م. وی یکی از بهترین سرداران ناپلئون بود.
ع
ع. (حرف) حرف بیست ویکم است از حروف الفبای فارسی و حرف هیجدهم از الفبای «ابتثی » عربی پس از ظ و پیش از غ، و حرف شانزدهم از الفبای ابجدی پس از س و پیش از ف، و نام آن عین است و به حساب جُمّل نماینده ٔ عدد هفتاد بود. (فرهنگ نظام) (آنندراج). و از حروف ششگانه ٔ حلق و از حروف تُرابیه یا أرضیه است. (برهان). و از حروف مصمته است. (آنندراج). || رمزی است علیه السلام را که صورت دیگر آن «4» است. || در فرهنگها علامت عربی بودن کلمه است. || و در هیئت علامت تربیع است. || و نیز علامت مصراع است یعنی نصف بیت. || در معجم های جغرافیائی رمز است موضع را. || و رمزی است عین بمعنی چشمه را. || این حرف در تمام زبانهای سامی بوده و نامش در تهجی عبرانی عین است بمعنی چشم چه شکل حرف مذکور در آن زبان شباهت بچشم دارد اما این تطبیق لفظ و معنی بر سبیل اتفاق است و الا حروف عربی از عبرانی بدون ملاحظه ٔ معنی گرفته شده است. (فرهنگ نظام) (آنندراج). || این حرف از حروف مخصوص کلمات عربی است و در زبان فارسی صدای همزه دارد و در کلماتی دیده میشود که فارسیان از زبان عربی گرفته اند مانند عمر، عالی، عارض و یا از کلماتی که عربها در آن تصرف کرده اند مانند عاقرقرحا و نعناع و جز آن. (ناظم الاطباء).
ابدالها:
> در عربی بدل به ح شود:
ضعیف = نحیف
ضعف = نحف
طلع= طلح
طماع = طماح
عدس = حدس
نفاع = نفاح
عنی = حتی. (از منتهی الارب).
|| «ع 1» رمز است ربیعالاول و«ع 2» رمز است ربیعالثانی را.
فرهنگ فارسی آزاد
فارسی به ایتالیایی
نام های ایرانی
پسرانه، محبوب، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که به سبب صدای خوب و نواختن بربط شهرت دارد
فرهنگ معین
(مَ مِ رِ) (اِمر.) زبور؛ مجموعه سرودها و دعاهای داوود پیامبر.
معادل ابجد
91