معنی داو

داو
معادل ابجد

داو در معادل ابجد

داو
  • 11
حل جدول

داو در حل جدول

فرهنگ معین

داو در فرهنگ معین

  • (اِ.) نوبت، نوبت بازی یا تیراندازی.
لغت نامه دهخدا

داو در لغت نامه دهخدا

  • داو. (اِ) اصطلاحی در بازی نردست. نوبت بازی نرد و شطرنج. (برهان) (انجمن آرا). نوبت باختن نردو قمار و بازیهای دیگر. (شرفنامه ٔ منیری). نوبت است از بازی چنانکه گویند: داو دست اوست یعنی نوبت بازی اوست. نوبت تیر (تیر قمار) اندازی. (ناظم الاطباء). دو. (در تداول مردم قزوین). نوبت باختن حریف در بازی نرد و بازیهای دیگر. ندب. (در تداول امروز گویند دو بدست فلان افتاد و «دو» همان «داو» است):
    داو دل و جان نهم بعشقت
    در ششدره اوفتاد نردم. توضیح بیشتر ...
  • داو. (ع اِ) نوعی کشتی و جهاز. (ناظم الاطباء).

  • داو. [وِن] (ع ص) لبن ٌ داو؛ شیر سربسته. || طعام ٌ داو؛ طعام بسیار. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

داو در فرهنگ عمید

  • نوبت بازی (به‌ویژه در قمار)،
    ادعا و دعوی کاری،
    * داو دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن، نوبت‌دادن،
    * داو یافتن: (مصدر لازم) [قدیمی] نوبت یافتن، فرصت یافتن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

داو در فارسی به انگلیسی

نام های ایرانی

داو در نام های ایرانی

  • پسرانه، هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می کنند، قاضی، خداوند. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید