معادل ابجد
دالان در معادل ابجد
دالان
- 86
حل جدول
دالان در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
دالان در مترادف و متضاد زبان فارسی
- تونل، دهلیز، راهرو، گذرگاه، نقب
فرهنگ معین
دالان در فرهنگ معین
- راهرو سرپوشیده.2- کوچه سر - پوشیده. [خوانش: (اِ.)]
لغت نامه دهخدا
دالان در لغت نامه دهخدا
-
دالان. (اِ) دهلیز. دالیز. دالیج. دلیج. بالان. بالانه. محلی میانه ٔ خانه و در کوچه. دالانه. (شرفنامه). دهلیز که مابین دو در باشد. (شعوری). کریدور. محلی مسقف میان در خانه و خانه:
چو خوان اندرآمد بدالان شاه
درون رفت زروان حاجب براه.
فردوسی (از شرفنامه).
یکی راسد یأجوج است بنیان
یکی را روضه ٔ خلدست دالان.
عنصری (از شعوری).
صفهالدار؛ پیش دالان. (منتهی الارب). سقیفه، دالان بیرونی. (دهار). سهوه؛ پیش دالان. توضیح بیشتر ...
- دالان. (اِخ) ابن سابقهبن شامخ الحاشدی. جدی جاهلی و از بنی حمدان از قحطان است. (الاعلام زرکلی ج 1). توضیح بیشتر ...
- دالان. (اِخ) دهی است از دهستان قراتوره بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 18هزارگزی خاور دیواندره. کنار رودخانه ٔ قزل اوزن. کوهستانی است وسردسیر و دارای 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه است و چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات و توتون وعسل است و شغل مردم آن زراعت و گله داری میباشد و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). توضیح بیشتر ...
- دالان. (اِخ) دهی است از دهستان سرله بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در 39هزارگزی خاور راه اتومبیل رو هفتگل بگنبد لران. کوهستانی است و معتدل و مالاریائی و دارای 400 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ پرتو و محصول آنجا غلات و برنج و شغل مردم آن زراعت و راه آنجامالرو است و ساکنین از طایفه ٔ چهارلنگ هستند. پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
- دالان. (اِخ) دهی است از قرای بلوک کورستان در ولایت لارستان فارس. در یازده فرسخی قلعه ٔ فاریاب و چهارفرسخی مغربی کشّی واقعست. (فارسنامه ٔ ناصری ص 290 و فهرست بلوکات آن). توضیح بیشتر ...
- دالان. (اِخ) (کوه. ) میان بلوک فراشبند و نواحی بلوک دشتی است بفارس. (فارسنامه ٔ ناصری ص 337). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
دالان در فرهنگ عمید
- کوچۀ باریک یا راهرو منزل یا کاروانسرا که بالای آن خانه ساخته باشند، راهرو سرپوشیده، دهلیز،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
دالان در فارسی به انگلیسی
- Entrance, Entryway, Hall, Hallway, Passageway, Vestibule, Walkway. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
دالان در فرهنگ فارسی هوشیار
- راهرو سر پوشیده، کوچه سر پوشیده، دهلیز خانه. محل میانه خالی و درب کوچه، دهلیز که مابین دو در باشد، کریدور. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی
دالان در واژه پیشنهادی
- کوتار
- راهرو، سرسرا ،ایوان ،دهلیزبالان بالانه
- شبت
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید