معنی دارای عمامه

معمم

دستار

سرپیچ

سربند

(عِ مِ) [ع. عمامه] (اِ.) دستار، پارچه ای دراز که دور سر پیچند.

دستار، عصابه، مندیل

دستار سر، آنچه بر سر پیچند

آموده شاغوله شاغوله ی دستار تو اینجا نخرند (ابن یمین)

نخ گروهه

turbante

شالی که دور سر می‌بندند، دستار،

دستار

عِمامَه، دستار- قیامت- قحطی (در فارسی عَمّامه تلفظ می کنند) (جمع:عَمائِم-عِمام)،

نخ عمامه. [ن َ خ ِ ع َم ْ ما م َ / م ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نخ گروهه. (لغات فرهنگستان). نخی که آن را گرد چیزی به شکل عمامه پیچیده باشند. مقابل نخ کلاف یا نخ کلافه.

In

372