معنی خیش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[په.] (اِ.) گاوآهن.
پارچه ای خشن از کتان، پرده ای از کتان که آن را در اتا ق می آویختند و برای خنک شدن، آن را نمناک می کردند. [خوانش: (اِ.)]
فرهنگ عمید
(کشاورزی) آلتی برای شخم زدن زمین که به تراکتور یا گردن گاو بسته میشود، گاوآهن،
(اسم مصدر) [مجاز] شخم زدن،
نوعی پارچۀ کتان،
پردهای که از این نوع پارچه تهیه میشد،
خیشخانه
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بشکار، شخم،
(متضاد) درو، گاوآهن، پارچهکتانی، کیش
فارسی به انگلیسی
Drag, Plow
فارسی به عربی
محراث
فرهنگ فارسی هوشیار
نوعی پارچه خشن کتان که از آن فرش و پرده ها و چیزهای دیگر درست می کنند آنچه به گاو آهن بسته با آن زمین را شخم می زنند
معادل ابجد
910