معنی خیزران
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(خَ یا خِ زَ) (اِ.) قسمی نی مغزدار که دارای ساقه های راست و محکم و بلند و خوشرنگ است. از شاخه های آن عصا و چوبدست سازندواز برگ وپوست آن ریسمان و فرش بافند.
فرهنگ عمید
گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقههای راست و بلند و برگهایی شبیه خرما که از ساقۀ آن عصا، چوبدستی، و نیزه، و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش، و از مغز آن تباشیر تهیه میشود، بامبو، نی هندی،
تباشیر
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
چوب، عصا، نی، نیهندی
فارسی به عربی
خیزران، خیزران الهند
نام های ایرانی
دخترانه، گیاهی پایا از خانواده گندمیان، ویژه مناطق گرم و مرطوب، با ساقه های بلند و محکم و برگهای دراز، ناممادر امام محمد تقی (ع)
عربی به فارسی
خیزران , نی هندی , چوب خیزران , عصای خیزران , ساخته شده از نی
فرهنگ فارسی هوشیار
ریشه های دراز در زمین از درخت هندی و نی
فرهنگ پهلوی
گیاهی با ساقه های بلند و نی گونه
فارسی به آلمانی
Bambus (m)
معادل ابجد
868