معنی خون

خون
معادل ابجد

خون در معادل ابجد

خون
  • 656
حل جدول

خون در حل جدول

  • درون رگ جاری است، از نجاسات در اسلام
  • درون رگ جاری است
  • ثار
  • دم، درون رگ جاری است، از نجاسات در اسلام
  • دم
مترادف و متضاد زبان فارسی

خون در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

خون در فرهنگ معین

  • [په. ] (اِ. ) مایعی سرخ رنگ که در رگ های بدن جانوران جریان دارد و تغذیه بدن از آن تأمین می شود. خون مرکب از گلبول های سرخ و سفید است. ، ~ به پا کردن کنایه از: جنگ و جدال سخت و خونین برپا کردن. ، ~ خود را کثیف کردن کنایه از: عصبانی شدن. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

خون در لغت نامه دهخدا

  • خون. [خ َ] (اِ) خَن. خانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به خن شود.

  • خون. [خ َ] (ع مص) دغلی. ناراستی کردن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خیانت کردن. شرایط امانت بجا نیاوردن. مقابل امانت ورزیدن. (یادداشت بخط مؤلف). خیانه. خانه. مخانه. یقال: خان الرجل الامانه؛ نادرستی کردآن مرد در امانت و یقال: خانه العهد؛ نادرستی کرد مر او را در عهد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). توضیح بیشتر ...
  • خون. [خ َ] (ع اِمص) دغلی. نادرستی. || ضعف و سستی در بینایی. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خَوان، خُوان. توضیح بیشتر ...
  • خون. (ع اِ) ج ِ خُوان، خِوان، خَوّان و خُوّان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). توضیح بیشتر ...
  • خون. (اِ) مایعی است سرخ رنگ در بدن جانداران و آن یکی از اخلاط اربعه است بنزدقدما. (یادداشت مؤلف). دم. (از برهان قاطع). ماده ای قرمزرنگ و سیال که در رگهای بدن (وریدها + شریانها) جریان دارد و مرکب است از دو قسمت: 1- سلولهای کوچکی بنام «گلبول قرمز» و «گلبول سفید»؛ 2- ماده ٔ سیالی موسوم به «پلاسما» که قسمت اعظم خون را تشکیل می دهد و وظیفه ٔ مهمی در بدن آدمی دارد. (از حاشیه ٔ برهان قاطع دکتر معین). مایعی سرخ که دوران می کند در شرایین و اورده ٔ انسان و دیگر حیوانات فقاری. توضیح بیشتر ...
  • خون. (اِخ) قریه ای است چهار فرسنگ بیشتر میانه ٔ شمال و جنوب بشگان. (فارسنامه ٔ ناصری). این نقطه در فرهنگ جغرافیایی ایران چنین آمده است: دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر و شمال خاوری خورموج کنار راه مالرو عمومی برازجان به بوشگان. این دهکده کوهستانی و گرمسیری و دارای 220 تن سکنه است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات و تنباکو و راه آن مالرو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

خون در فرهنگ عمید

  • (زیست‌شناسی) مایعی سرخ‌رنگ و مُرکب از گلبول قرمز، گلبول سفید، پلاسما، و ذرات شناور که در تمام رگ‌ها جریان دارد،
    (اسم مصدر) [مجاز] قتل، کشتار: خون ناحق،
    [قدیمی، مجاز] پیوند نژادی،
    * خون خوردن: (مصدر لازم) [مجاز]
    [عامیانه] بسیار غم خوردن،
    کشتار،
    * خون دل (جگر): [مجاز] غم، غصه، رنج، و محنت بسیار،
    * خون رَز (رزان): [قدیمی، مجاز] شراب: مریز خون من ای بت به روزگار خزان / مساعدت کن و با من بریز خون رزان (امیرمعزی: ۵۲۸)،
    * خون ریختن: (مصدر لازم) [مجاز]
    کشتار کردن،
    کشتن مردم،
    * خونِ سیاوشان: (زیست‌شناسی)
    صمغی سرخ‌رنگ که از درختی به نام شیان به‌دست می‌آید و در طب به‌ کار می‌رود،
    درختی از خانوادۀ نخل با میوه‌ای شبیه گیلاس،
    * خون ‌کردن: (مصدر لازم)
    [مجاز] کشتن انسان،
    [عامیانه] قربانی کردن حیوان،
    * خون گرفتن: (مصدر متعدی) (پزشکی)
    خارج کردن خون از بدن به‌وسیلۀ سرنگ، بُرش پوست، و مانندِ آن،
    حجامت کردن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

خون در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

خون در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

خون در فارسی به عربی

تعبیر خواب

خون در تعبیر خواب

  • رنگ های هستند که در خواب دیده نمی شوند از جمله سرخی دست به خصوص سرخی خون. بسیار اتفاق افتاده که در خواب های خود خون دیده ایم ولی سرخی خون را ندیده ایم. فقط احساس کرده ایم خون است و اکنون نیز اگر به خاطر خویش مراجعه کنید به یاد می آورید که هرگز سرخی خون را در خواب ندیده اید ولی خواب خون را فراوان دیده اید. پس ما در خواب خون را می فهمیم ولی نمی بینیم و همین است که تفاوت هایی را تعبیر به وجود می آورد. به هر حال دیدن خون در خواب با توجه به تعریف بالا ابتلا و گناه است و آلودگی به خصوص اگر ببینیم که دست و پایمان یا لباسهایمان به خون آلوده شده است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

خون در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مایعی است سرخرنگ در بدن جانداران و آن یکی از اخلاط اربعه است به نزد قدما، مایع سرخ رنگی که در تمام رگها جریان دارد و بدن از آن تغذیه می کنند بسیار خیانت کننده. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

خون در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

خون در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید