معنی خوانده شده
واژه پیشنهادی
منادا
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) قرائت شده مطالعه شده، دعوت شده بمهمانی، احضار شده فرا خوانده، مدعی علیه.
وا خوانده
(اسم) باز خوانده، نسبت داده شده منسوب، کسی که باو اعتراض شده: معترض علیه: مقابل وا خواه.
برادر خوانده
(اسم) پسر یا مردی که با او صیغه برادری خوانده باشند: مردی که او را باخوت برگزیده باشند.
مادر خوانده
زنی که کسی او را بمادری قبول کنند، زن پدر، دایه: مرضعه: گفت: ای پهلوان خ مادر خوانده ای دارم. . .
لغت نامه دهخدا
خوانده. [خوا / خا دَ] (اِخ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان نائین در بیست ودوهزارگزی نائین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
خوانده. [خوا/ خا دَ / دِ] (ن مف) پذیرفته شده، چنانکه در خواهرخوانده و برادرخوانده می آید. || اسم مفعول از خواندن. رجوع به معانی خواندن شود. || مدعی علیه در اصطلاح دادگستری. (از لغات فرهنگستان).
فسون خوانده
فسون خوانده. [ف ُ خوا / خادَ / دِ] (ن مف مرکب) آنکه افسون را آموخته و درس افسونگری خوانده. به کنایت مجرب. آزموده:
گفت ناردبها بهانه مگیر
به افسون خوانده ای فسانه مگیر.
نظامی.
خاله خوانده
خاله خوانده. [ل َ / ل ِ خوا / خا دَ / دِ] (ن مف مرکب) زنی را بعنوان خاله نامیده که با مادر خود قرابت خواهری ندارد. مجازاً زنی را گویند که با همه طرح دوستی ریزد.
فرهنگ معین
قرائت شده، دعوت شده، احضار شده، فراخوانده. [خوانش: (خا دِ) (ص مف.)]
فرهنگ عمید
قرائتشده،
(اسم، صفت) [مقابلِ خواهان] (حقوق) طرف دعوی، مدعیعلیه،
[قدیمی] دعوتشده،
مترادف و متضاد زبان فارسی
قرائتشده،
(متضاد) نوشته، مکتوب، مدعیعلیه،
(متضاد) خواهان، مدعو،
(متضاد) ناخوانده
معادل ابجد
975