معنی خوارزمی

لغت نامه دهخدا

خوارزمی

خوارزمی. [خوا / خا رَ] (اِخ) علی بن عراق بن محمدبن علی. رجوع به علی بن عراق بن محمدبن علی شود.

خوارزمی. [خوا / خا رَ] (اِخ) جلال الدین بن شمس الدین خوارزمی کرلانی. فاضلان زمان بود. او راست: الکفایه فی شرح الهدایه. این کتاب که در فقه حنفی است بغلط به محمودبن عبیداﷲ محبوبی مکنی به تاج الشریعه نسبت داده شده است، کتاب فوق بچاپ رسیده. (از معجم المطبوعات).

خوارزمی. [خوا / خارَ] (اِخ) محمدبن احمدبن یوسف، مکنی به ابوعبداﷲ. از دانشمندان مشهور نیمه ٔ قرن چهارم هجری است. او مؤلف دائرهالمعارف گونه ٔ مفاتیح العلوم است. بنابر مشهور در بلخ زاده شد و در نیشابور بخدمت عتبی وزیر امیرنوح سامانی رسید و کتاب خود را به وی اهداء نمود. (از دائرهالمعارف فارسی). و رجوع به ترجمه ٔ فارسی مفاتیح العلوم خوارزمی شود.

خوارزمی. [خوا / خا رَ] (اِخ) جمال الدین محمدبن العباس خوارزمی، مکنی به ابوبکر.بسال 316 هَ. ق. زاده شد و در 383 هَ. ق. درگذشت.او را طبرخزی می گویند زیرا پدر او از خوارزم و مادراو از طبرستان بود. او خواهرزاده ٔ ابوجعفربن جریر طبری صاحب تاریخ طبری است، سالی چند در شام اقامت گزید و در نواحی حلب سکنی جست. در عصر خود مشارالیه بودو حکایت کنند چون او قصد زیارت صاحب بن عباد را کرد صاحب به ارجان بود و چون خوارزمی بدربار او رفت بیکی از پرده داران گفت صاحب را خبر کن که ادیبی او را رسیده است. پرده دار درون رفت و صاحب را آگاهانید. صاحب گفت به او بگو من با خود عهد بسته ام که ادیبی را بخود راه ندهم جز آنکه بیست هزار بیت از شاعران عرب بخاطر داشته باشد. پرده دار بیرون آمد و ابوبکر را این سخن گفت. ابوبکر گفت برو به مولای خود بگو آیا ترا نظراین مقدار شعر رجال است یا شعر نساء. پس حاجب بنزد صاحب رفت آنچه شنیده بود گفت. صاحب بفراست دریافت که بر در او ابوبکر خوارزمی است او را اذن دخول داد و از آمدنش انبساط و سرور کرد. خوارزمی به نیشابور درگذشت. او راست: 1- رسائل ابوبکر خوارزمی که بکرات در مطابع مختلف چاپ شده است. 2- مفیدالعلوم و مبیدالهموم که آن نیز بچاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات).

خوارزمی. [خوا / خا رَ] (ص نسبی) منسوب به خوارزم: صوفی وار لبیک اجابت را جملگی لب و دندان شدند و خوارزمی وار لقمه ٔ دعوت را همگی معده و دهان. (مقامات حمیدی). || (اِ) ورقه های نازک خمیر. || ورقه های نازک هر چیز چسبنده. (ناظم الاطباء).

خوارزمی. [خوا / خا رَ] (اِخ) قاسم بن حسین بن احمد، مکنی به ابومحمد و ملقب به مجدالدین و معروف به صدرالافاضل خوارزمی. بسال 555 هَ. ق. زاده شد و بسال 617 هَ.ق. درگذشت و از نحویان حنفی مذهب است. در علم عربیت فرید دهر بود و در علم ادب بارع و در شعر و نثر خطب فائق بر دیگران. یاقوت از ملاقات او در خوارزم شمه ای می آورد و این اشعار را از او ذکر می کند:
یا زمره الشعراء دعوه ناصح
لاتأملوا عندالکرام سماحا
ان الکرام بأمرهم قد اغلقوا
باب السماح و ضعیوا المفتاحا.
مرگ او بدست تاتاران بسال 618 (یا 617) اتفاق افتاد. او راست: ضرام السقط فی شرح سقط الزند که در 1276 هَ. ق. در تبریز چاپ سنگی خورده است. (از معجم المطبوعات).

خوارزمی. [خوا / خا رَ] (اِخ) محمدبن موسی، مکنی به ابوعبداﷲ. متوفی به سال 232 هَ. ق. ریاضی دان، منجم، جغرافیادان و مورخ ایرانی است. او یکی از بزرگترین دانشمندان مسلمان و بزرگترین عالم زمان خود بود که در خوارزم زاده شد. از زندگی او چندان اطلاعی که قابل اعتماد باشد در دست نیست زیرا در بعضی موارد که ذکر محمدبن موسی می رودمعلوم نیست که مقصود این محمدبن موسی است یا محمدبن موسی بن شاکر (= بنوموسی). تاریخ مرگ او نیز بتحقیق بدست نیامده است. بعضی وفات او را بین 220 و 230 و برخی بعد از 232 دانسته اند. بهرحال وی یکی از منجمان دربار مأمون خلیفه ٔ عباسی و احتمالاً یکی از مباشرین رصدهای وی بود و در بین الحکمه کار می کرد. خوارزمی علوم یونانی و هندی را با هم تلفیق کرد. هیچیک از ریاضی دانهای قرون وسطی اثر او را در فکر ریاضی نداشته است. آثار او در ریاضیات و نجوم اهمیت بسیار داشته است. در ریاضیات کتاب حساب الجبر و المقابله و کتاب الجمع و التفریق از اوست. کتاب جبر وی نخستین کتابی است که بنام جبر و مقابله نوشته شده و نویسنده ٔ آنرا می توان یکی از بنیان گذاران علم جبر بعنوان رشته ای متمایز از هندسه شمرد (اسم علم جبر در زبانهای اروپایی از نام این کتاب گرفته شده است)، این کتاب (بقول وی مختصر) قرنها مرجع و مأخذ اروپائیان بشمار میرفت و تا زمان ویت (1540- 1603 م.) مبنای مطالعات علمی آنان در این رشته بود. ترجمه ای لاتینی از این کتاب به یوهانس هیسپالنسیس و ترجمه ای لاتینی به گراردوس کرموننسیس منسوب است. رابرت چستری نیز آنرا به لاتینی ترجمه کرد (این ترجمه را می توان آغاز علم جبر در اروپا دانست). متن جبر و ترجمه ٔ انگلیسی آن بوسیله ٔ فردریک روزن در لندن به چاپ رسیده است (1831 م.). از کارهای متأخر در این باب می توان کتاب ترجمه ٔ لاتینی جبر الخوارزمی اثر لویی شارل کارپینسکی را نام برد که مشتمل بر مقدمه و حواشی و تعلیقات انتقادی و ترجمه ای بزبان انگلیسی است. متن عربی کتاب حساب خوارزمی از میان رفته است ولی ترجمه ای لاتینی از آن از قرن 12 م. موجود است. اهمیت این کتاب در این است که مسلمانها و اروپائیها را با شمار هندی آشنا ساخت. لفظ آلگوریتم و آلگوریسم و نظایر آنها در زبانهای اروپایی که بمعنی فن محاسبه با ارقام یا علامات مخصوص دیگر بکار میرود بمناسبت این است که عنوان ترجمه ٔ لاتینی کتاب حساب خوارزمی عنوان کتاب الگوریسمی (بغلط بجای الخوارزمی) داشت. در نجوم خوارزمی دو تحریر از «سند هند» فراهم کرد. زیج خوارزمی مانند سایر زیجات علاوه بر جداول نجومی و مثلثاتی مشتمل بر مقدمه ای نسبهً مفصل در علم نجوم است که در حکم نجوم نظری میباشد. جداول نجومی و مثلثاتی خوارزمی که مسلمه ٔ مجریطی در آنها تجدید نظر کرد در سال 1126 م. بوسیله ٔ ادلارد به لاتینی ترجمه شد و این جداول علاوه بر جیب مشتمل بر ظل نیز می باشد (بعضی احتمال داده اند که ظل را مسلمه در آن وارد کرده است). خوارزمی دو کتاب هم درباب اصطرلاب نوشته است یکی کتاب العمل بالاصطراب و دیگر کتاب عمل الاصطرلاب. از این دو کتاب و نیز از کتاب الرخامه ٔ او اثری بر جا نمانده است. وی به اشاره ٔ مأمون اطلسی از نقشه های آسمان و زمین فراهم کرد و کتاب صورهالارض را پرداخت که در آن متن و نقشه های جغرافیایی بطلمیوس را اصلاح کرده است. این کتاب را نالینو بزبان ایتالیایی ترجمه کرده و با حواشی و تحقیقات دقیق در رم بچاپ رسانیده است. (از دائرهالمعارف فارسی).


کاتب خوارزمی

کاتب خوارزمی. [ت ِ ب ِ خوا / خا رَ] (اِخ) محمدبن عباس معروف به ابوبکر خوارزمی. رجوع به ابوبکر خوارزمی در همین لغت نامه و ریحانه الادب ج 3 ص 333 شود.


علی خوارزمی

علی خوارزمی. [ع َ ی ِ خوا / خا رَ] (اِخ) ابن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عمرانی و ابوالحسن عمرانی شود.

حل جدول

خوارزمی

ریاضیدان معروف ایرانی مبدع لگاریتم

اولین کسی که لگاریتم را ابداع کرد

بنیانگذار علم جبر

پدر علم جبر

ریاضی دان معروف ایرانی مبدع لگاریتم

سخن بزرگان

خوارزمی

دانشورِ خوب تنها برای رسیدن به راستی تلاش می کند و هنگانی که به راستی دست یافت به آرزوی خود رسیده است. پس در شأن دانشور نیست که برای به دست آوردن شهرت و خودنمایی و کوچک کردن دیگران به کار پژوهش بپردازد.

آری، تعصب، چشمهای بینا را کور می کند و گوشهای شنوا را کر می سازد و هر کسی را به باوری وادار می کند که خرد و دانش، آن را گواهی ندهد.

کاری را که من کردم، وظیفه هر انسانی است نسبت به پیشینیان خود؛ که کار آنان را با دیده ی منت بنگرد و اگر خلل یا سهوی در کار آنان مشاهده کرد با فروتنی در درست کردن آن بکوشد.

معادل ابجد

خوارزمی

864

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری