معنی خنیا
لغت نامه دهخدا
خنیا. [خ ُ] (اِ) سرود و ساز و نغمه باشد چه خنیاگر خواننده و سازنده و سرودگوی را گویند و به این معنی بتقدیم «یای » حطی بر «نون » هم آمده است. (برهان قاطع). سرود. ساز. نغمه. آهنگ. ترانه. (ناظم الاطباء). موسیقی. (یادداشت بخط مؤلف). رامش بود اعنی سرود و بدین سبب سرودگوی را خنیاگر گویند. (صحاح الفرس):
ز رامش جهان بانگ خنیا گرفت.
اسدی.
فرهنگ معین
(خُ) (اِ.) سرود، نغمه، آواز.
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Music, Song
فارسی به آلمانی
Musik (f), Rockmusik (f)
فرهنگ عمید
سرود، آواز، نغمه،
مترادف و متضاد زبان فارسی
آواز، ترانه، نغمه، سرود، موسیقی،
(متضاد) نوحه، مرثیه، سوگ سرود
فارسی به عربی
موسیقی، نغم
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) سرود نغمه آواز.
فرهنگ واژههای فارسی سره
خنیا
انگلیسی به فارسی
خنیا
واژه پیشنهادی
خنیا
معادل ابجد
661