معنی خلاقیت
لغت نامه دهخدا
خلاقیت. [خ َل ْ لا قی ی َ] (ع مص جعلی، اِمص) خلق کردن. آفریدن. بوجود آوردن.
فارسی به انگلیسی
Creativeness, Creativity, Ingenuity, Invention, Inventiveness, Originality
فارسی به ترکی
yaratıcılık
حل جدول
ابداع، نوآوری
درس خلاقیت
انشا
صاحب ذوق و خلاقیت
هنرور
ارایه ذوق و خلاقیت
هنرمندی
ارائه ذوق و خلاقیت
هنرمندی
هنرنمایی
نو آوری و خلاقیت
ابداع
ابتکار
فرهنگ واژههای فارسی سره
آفرینشگری، نوآفرینی، نوآوری، آفرینش گری
مترادف و متضاد زبان فارسی
آفرینشگری، ابتکار، ابداع، سازندگی
فرهنگ فارسی هوشیار
نادرست است: آفرینندگی
واژه پیشنهادی
سخن بزرگان
مدیریت نوعی هنر است و هنر یعنی خلاقیت و خلاقیت اساس پیشرفت است.
معادل ابجد
1141