معنی خط ژاپنی

لغت نامه دهخدا

ازگیل ژاپنی

ازگیل ژاپنی. [اَ ل ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به انبه ٔ ژاپنی شود.


خط

خط. [خ ُطط] (اِخ) نام جای پرنخلستان است در بحرین و آنرا خط عبدالقیس نیز می گویند. (معجم البلدان).

خط. [خ ُطط] (اِخ) موضع حیی. (ناظم الاطباء).


خرمای ژاپنی

خرمای ژاپنی. [خ ُ ی ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نام نوعی از خرمالوست که دارای میوه ٔ درشت سرخ رنگ و بی هسته است. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 251).

فرهنگ فارسی هوشیار

لوبیا ژاپنی

تلک ژاپنی

فارسی به آلمانی

ژاپنی

Japaner (m), Japanisch

فارسی به عربی

ژاپنی

یابانیون


خط

اخدود، خط، خط الید، ید

سخن بزرگان

ژاپنی

ذهن خود را به آنچه می خواهید متمایل کنید، نه آنچه که نمی خواهید. مرگ، هم بزرگتر از کوه است و هم کوچکتر از مو.

گویش مازندرانی

خط خط بازی

خط خط بازی


خط

جاده، خط، اتصال دو نقطه

فرهنگ عمید

خط

مجموع نشانه‌هایی که کلمات یک زبان با آن نوشته می‌شود،
دست‌خط،
خوشنویسی: کلاس خط،
شیوه‌ای که با آن الفبای یک زبان نوشته می‌شود: خط نستعلیق،
[مجاز] نوشته،
[مجاز] سند،
سطر،
[مجاز] مسیر حرکت پیوستۀ یک وسیلۀ نقلیه: خط تهران ـ مشهد،
اثر قلم بر روی کاغذ یا چیز دیگر،
راه راست و طولانی،
۱۱. فاصلۀ میان دو نقطه،
۱۲. آنچه دو نقطه را به هم وصل کند،
۱۳. [قدیمی، مجاز] حُکم، فرمان،
* خط حامل: (موسیقی) = حامل
* خط سبز: [قدیمی، مجاز] موی لب که تازه بر پشت لب جوانی روییده باشد: ای نقطهٴ سیاهی بالای خط سبزت / خوش‌دانه‌ای ولیکن بس بر کنار دامی (سعدی۲: ۵۸۸)،
* خط کوفی: نوعی خط عربی که در بیشتر حروف خط افقی و عمودی کشیده می‌شود و برای نوشتن کتیبه‌ها در ساختمان‌های مذهبی به کار می‌رفت،
* خط ‌مستقیم (راست): (ریاضی) کوتاه‌ترین خطی که دو نقطه را به یکدیگر متصل می‌کند،
* ‌خط خمیده (منحنی): (ریاضی) خطی که نه مستقیم باشد نه منکسر،
* خط شکسته (‌منکسر): (ریاضی) خطی غیرمستقیم و مرکّب از چند قطعه خط مستقیم که در پیچ و خم‌های آن زاویه‌هایی تشکیل می‌شود،
* خط ‌میخی: نوعی خط قدیمی با علایمی به شکل میخ که در کتیبه‌های هخامنشی به کار رفته است،

معادل ابجد

خط ژاپنی

1672

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری