معنی خش

خش
معادل ابجد

خش در معادل ابجد

خش
  • 900
حل جدول

خش در حل جدول

  • اختلال صدا، مادرزن و مادرشوهر، مخفف خوش
  • مخفف خوش
  • اختلال صدا
  • اختلال صدا، مادر زن و مادر شوهر، مخفف خوش
فرهنگ معین

خش در فرهنگ معین

  • مادرزن، مادرشوهر،
  • (خَ) (اِ.) = خاشه: ریزه، خاشه.
لغت نامه دهخدا

خش در لغت نامه دهخدا

  • خش. [خ ُ] (اِ) مادرزن. (برهان قاطع). خَشامَن. رجوع به خشامن شود:
    تازیانه دوتا چو. خسر
    موش اندرشکسته چون. خش.
    منجیک.
    دست خوش زمانه برکنده و شخوده
    روی از طپانچه زن ریش از کشیدن خش.
    شمس فخری (از آنندراج).
    || مادرشوهر. (برهان قاطع). خَشامَن. رجوع به خشامن شود. || (ص) نوعی کتابت برای کلمه ٔ خوش است یعنی خوب. نیک. خوش. || خشک. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • خش. [خ َ] (اِ) مادرزن. (برهان قاطع). || مادرشوهر. (برهان قاطع). خَشامَن. || دو تند و تیز. (از برهان قاطع):
    در راه مدح ذاتت کلکم ببین که دایم
    از پای فرق سازددر وقت رفتن خش.
    شمس فخری.
    || بیخ. بغل. ابط. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). کش. (انجمن آرای ناصری):
    دست شاعر به خش برد صله را
    سوزنی شاعری است دست به خش.
    سوزنی (ازجهانگیری). توضیح بیشتر ...
  • خش. [خ َش ش] (ع ص، اِ) چیزی درشت و سیاه. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خاش ّ. || شتر چوب در بینی کرده. ج، خاش ّ. || شکاف در چیزی. ج، خاش ّ. || باران اندک. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ج، خاش ّ. توضیح بیشتر ...
  • خش. [خ َش ش] (ع مص) درآمدن در چیزی. || دشمن داشتن کسی را و ملامت کردن او را پنهان. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). || چوب در بینی شتر کردن تا مهاربر آن کشیده شود. || باران اندک آوردن ابر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). توضیح بیشتر ...
  • خش. [خ ُش ش] (ع اِ) پشته ٔ ریگ. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). توضیح بیشتر ...
  • خش. [خ َ] (اِخ) نام قریه ای است به اسفراین. (یادداشت بخط مؤلف). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

خش در فرهنگ عمید

  • شیار کوچک بر روی چیزی، خراش،

    ناصافی در طنین صدا،
فارسی به انگلیسی

خش در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

خش در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

خش در گویش مازندرانی

  • فامیل، قوم، شوهر دختر، شوهر خواهر
  • خط روی شیشه یا هر چیز دیگر
  • بوسه
  • خرس
  • شوهر خواهر – شوهر دختر
فرهنگ فارسی هوشیار

خش در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مادر زن، مادر شوهر چاک و شکاف در چیزی چاک و شکاف در چیزی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید