معنی خسیس
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرومایه، بخیل، جمع خساس، اخسه. [خوانش: (خَ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
بخیل،
[قدیمی] فرومایه، پست، لئیم، رذل، دنی، سفله،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
کنس
مترادف و متضاد زبان فارسی
بخیل، تنگنظر، کنس، لئیم، ممسک، پستفطرت، دون، رذل، فرومایه،
(متضاد) خراج، بذال، پست، بیارزش
کلمات بیگانه به فارسی
کنس
فارسی به انگلیسی
Cheeseparing, Close, Closefisted, Illiberal, Mean, Mingy, Miser, Miserly, Niggard, Niggardly, Parsimonious, Penurious, Skinflint, Stingy, Tightfisted, Ungenerous
فارسی به ترکی
cimri, pinti
فارسی به عربی
بخیل، بشده، شده
فرهنگ فارسی هوشیار
ناکس، فرومایه، دون، پست، حقیر، رذل، سبکمایه
فرهنگ فارسی آزاد
خَسِیْس، پَست، بی ارزش، فرومایه، حقیر، رَذل، کافر (جمع: خِساس، اَخِسَّه)،
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
730