معنی خرامیدن

خرامیدن
معادل ابجد

خرامیدن در معادل ابجد

خرامیدن
  • 905
حل جدول

خرامیدن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

خرامیدن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • باناز (یاتکبر) راه‌رفتن، چمیدن، راه‌رفتن، شتافتن، موقرانه قدم‌زدن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

خرامیدن در فرهنگ معین

  • (خُ دَ) (مص ل.) راه رفتن از روی ناز.
لغت نامه دهخدا

خرامیدن در لغت نامه دهخدا

  • خرامیدن. [خ َ دَ] (مص) راه رفتن بناز و تکلف و زیبایی باشد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). خوش رفتن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری). سیر کردن بطورتفرج و گردش نمودن. (ناظم الاطباء). به تبختر رفتن. بناز رفتن. نرم و نازان رفتن. رفتن بناز. رفتن چون رفتن طاووس. (یادداشت بخط مؤلف). تبختر. (المصادر زوزنی). ریسان. مید. میسان. ریس. میس. (تاج المصادر بیهقی). تَغَطرُف. تَعَیﱡل. (منتهی الارب):
    خرامیدن کبک بینی بشخ
    تو گویی ز دیبا فکنده ست نخ. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

خرامیدن در فرهنگ عمید

  • راه رفتن از روی ناز و وقار و به‌زیبایی،

    [قدیمی] رفتن،
فارسی به انگلیسی

خرامیدن در فارسی به انگلیسی

  • Galumph, Lope, Prance, Promenade, Saunter, Swagger
فارسی به ترکی

خرامیدن در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

خرامیدن در فارسی به عربی

  • طاووس، قفز، مباهاه، مشیه
فرهنگ فارسی هوشیار

خرامیدن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • از روی ناز و وقار راه رفتن
واژه پیشنهادی

خرامیدن در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید