معنی خبردادن

حل جدول

فارسی به انگلیسی

خبردادن‌

Inform, Report, Notify, Tip

فارسی به ترکی

خبردادن‬

haber vermek

فارسی به ایتالیایی

فارسی به عربی

خبردادن از

حدد، نذیر

ترکی به فارسی

هابرورمک

خبردادن

انگلیسی به فارسی

presage

خبردادن از


threaten

خبردادن از

فرانسوی به فارسی

menacez

تهدید کردن ترساندن , خبردادن از.


menacer

تهدید کردن ترساندن , خبردادن از.


menaons

تهدید کردن ترساندن , خبردادن از.


menacent

تهدید کردن ترساندن , خبردادن از.

مترادف و متضاد زبان فارسی

نبوت

پیامبری، پیغامبری، رسالت، آگاهی‌دادن، خبردادن


اعلام

آگاهانیدن، اخبار، اظهار، خاطرنشان، خبردادن، مخابره، مطلع ساختن

فنلاندی به فارسی

uhkailla

تهدید کردن ترساندن , خبردادن از.

اسپانیایی به فارسی

conminar

تهدید کردن ترساندن، خبردادن از.

فرهنگ فارسی هوشیار

نبوت کردن

‎ پیشگویی کردن، پیامبری کردن (مصدر) خبردادن ازغیب پیشگویی کردن، پیغامبری کردن.

معادل ابجد

خبردادن

861

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری