معنی خاک
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
رویه زمین که باعث رویاندن نباتات می شود، تراب، مملکت، کشور، گور، قبر، گورستان، چیز بی قدر، ~ بر سر شدن کنایه از: سخت بی نوا شدن، دچار رویدادی بسیار غم انگیز شدن، به ~افتادن کنایه از: زبون شدن، به ~ افکندن ک [خوانش: [په.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
مواد ریز حاصل از خرد شدن سنگها که بهطور فراوان سطح کرۀ زمین و بسیاری از کرات دیگر را پوشانده است،
زمین،
کشور،
[مجاز] قبر، گور،
پودر، خاکه: خاک قند،
گردوخاک: خاک فرش،
[قدیمی] یکی از عناصر اربعه،
(صفت) [قدیمی، مجاز] بیمقدار، بیارزش،
* خاک برگ: خاکی که با برگهای پوسیده مخلوط کرده و در گلدان یا باغچه میریزند،
* خاک چینی: = چینی
* خاک رس: (زمینشناسی) = رس
* خاک سرخ: نوعی خاک به رنگ سرخ که دارای مقدار زیادی اکسید آهن است،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اقلیم، خطه، زمین، ارض، سرزمین، قلمرو، تراب، تربت، ثری، طین، غبرا، گل،
(متضاد) آب، ماء، غبار، گرد، کشور، بلد، دیار، مملکت، خاکجا، قبر، گور، مزار، مشهد، مقبره، بر، خشکی، خاکه، پودر، نرمه، پست، حقیر، بیارزش
فارسی به انگلیسی
Agri-, Dirt, Dust, Earth, Ground, Soil
فارسی به ترکی
toprak
فارسی به عربی
ارض، تربه، حصباء، غبار، وسخ
تعبیر خواب
دیدن خاک در خواب بر پنج وجه است. اول:... مال. دوم: منفعت. سوم: شغل دنیا. چهارم: فائده از قِبَل پادشاه. پنجم: فائده از قبل رئیس. - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر بیند خاک از خانه بیرون می کشید و پراکنده می کرد، دلیل که مال خود را هزینه کند. اگر بیند خاک از دست می افشاند دلیل که به قدر آن او را مال و درم جمع گردد و از آن منفعت یابد. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
گویش مازندرانی
گور، خاک
فرهنگ فارسی هوشیار
آنچه طبقه ظاهری زمین را تشکیل داده گیاهها و درختان را میرویاند، بمعنی زمین و کشور هم میگویند (اسم) آنچه که بخشی از سطح کره زمین را پوشانده موجب رویاندن نباتات شود تراب، زمین، مملکت کشور، قبر گور، فروتن متواضع سلیم النفس، چیز بی قدر و قیمت بکار نیامدنی.
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Anlegen, Begründen, Boden (m), Erdboden, Erde (f), Erden, Grund (m), Land (n), Landen, Erde (f), Erden, Erdung (f), Dreck (m), Kot (m), Schmutz (m)
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
621