معنی حین

حین
معادل ابجد

حین در معادل ابجد

حین
  • 68
حل جدول

حین در حل جدول

  • وقت، موقع، گاه، هنگام
فرهنگ معین

حین در فرهنگ معین

  • هلاک، مرگ، محنت. [خوانش: (حَ) [ع.] (اِ.)]
  • [ع.] (اِ.) هنگام، وقت. ج. احیان.
لغت نامه دهخدا

حین در لغت نامه دهخدا

  • حین. [ح َ] (ع اِ) مرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). هلاکی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). هلاک. (اقرب الموارد). || بلا و آزمایش. (منتهی الارب). محنت. (اقرب الموارد). || (مص) نزدیک گشتن وقت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || رسیدن وقت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). هنگام بودن. (المصادر زوزنی). || خشک گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || هلاک شدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) (المصادر زوزنی): اذا جائت الحین حارت العین. توضیح بیشتر ...
  • حین. (ع مص) نزدیک گشتن وقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || رسیدن وقت. (منتهی الارب). رسیدن وقت نماز. (ناظم الاطباء). || خشک گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به حَین شود. || (اِ) روزگار. (منتهی الارب). || هنگام. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). وقت. (بحر الجواهر) (غیاث). گاه. زمان:
    نبودی از این بیش بهر من از وی
    اگر بودمی من بحین محمد.
    ناصرخسرو.
    چون در تو سراج الدین نیکو نگرد باشی
    از چشم بدان ایمن اندر همه وقت و حین. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

حین در فرهنگ عمید

  • هلاک، مرگ،

    بلا، محنت،
  • وقت، مدت، هنگام،

    [قدیمی] روزگار،
فارسی به انگلیسی

حین در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

حین در فارسی به عربی

  • إبَّانَ (فی إبَّانِ)
فرهنگ فارسی هوشیار

حین در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مرگ، هلاکی وقت، مدت، هنگام وقت، مدت، هنگام
فرهنگ فارسی آزاد

حین در فرهنگ فارسی آزاد

  • حِیْن، وقت، زمان، مدت، آن (جمع: اَحْیان، جمع الجمع: اَحابیْن).
    َ. توضیح بیشتر ...
  • حَیْن، مرگ، هلاک، محنت و سختی، بلا،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید